باید خودم را بکشم یا باهاش یک فنجان قهوه بخورم؟
آلبر کامو: مروری بر زندگی و آثار
زهرا یوسفییکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

دنیای ادبیات، نویسندگان، شاعران و هنرمندان زیادی را به خود دیده است. هر نویسنده سهمی به وسعت خویش را در ادبیات ادا کرده است. در این بین برخی از آنها آثاری فراتر از تصور به رشته تحریر درآوردهاند و قدمی بزرگ و به یادماندنی در این راه برداشتهاند.
از این دسته نویسندگان میتوان به آلبر کامو اشاره کرد. مردی که زندگیای سراسر فراز و نشیب را تجربه کرده است. از سویی به بیان حالات و رفتار انسان و محکوم کردن ضعفهای بزرگ رفتاری او پرداخته و از سوی دیگر برای تسلی وجدان و روح آدمی در مقابل هر آنچه نوشته است که او را به ورطه غم و ناامیدی میکشاند.
آلبر کامو نویسندهای فرانسوی زبان است که او را همتراز نویسندگان بزرگ کشورش میدانند و حتی برخی به او لقب فرزند خلف ادبیات فرانسه را دادهاند.
شروع زندگی آلبر کامو
این نویسنده در تاریخ 7 نوامبر سال 1913 چشم به جهان گشود. او در یکی از روستاهای کشور الجزایر دوران ابتدایی زندگی خود را گذراند که در آن تحت حکومت فرانسه بود. آلبر کامو خانواده فقیری داشت. پدرش رعیتی کشاورز و مادرش خدمتکار بود. مادر کامو اسپانیایی بود و همین باعث شد فرزندش با رسوم، فرهنگ و داستانهای قدیمی اسپانیا آشنا شود. پس از شروع جنگ جهانی اول، پدر آلبر به جبهه جنگ خوانده میشود و پس از آن است که زندگی برای خانواده سختتر از پیش میشود. مادر مجبور است به تنهایی بار زندگی و تأمین مخارج را به دوش بکشد و با وجود کار مداوم به خوبی از پس مخارج بر نمیآید. او و دو فرزندش در یک اتاق کوچک زندگی میکنند و زندگی ناآرامی دارند. پس از اینکه کامو دروس دوران دبستان خود را به اتمام میرساند مجبور میشود به کارگری بپردازد چرا که تأمین هزینه تحصیل برای مادرش امکان پذیر نیست. در همین دوران، معلم مدرسه متوجه میشود که آلبر استعداد منحصر به فردی نسبت به دیگر کودکان دارد و ترک تحصیل چنین کودکی مایهی تأسف و به هدر رفتن آیندهی انسانی تاثیرگذار است. پس به او کمک میکند تا در آزمون دریافت کمک هزینهی تحصیلی شرکت کند. با موفقیت در این آزمون، کامو وارد دبیرستان میشود و بهطور جدی زندگیاش وارد مرحلهای جدید و متفاوت میشود.

ایام جوانی آلبر کامو؛ قدم بر راه طولانی
آلبر کامو در حین ادامه تحصیل در اوقات فراغت و یا تعطیلات تابستان به کارگری و یا کار در دکان و مغازه مشغول بود.
همچنین به دلیل علاقه به زبانهای خارجی سعی کرد زبان انگلیسی و اسپانیایی را بیاموزد. شاید صحبتهای مادرش از اسپانیا و زبان این کشور باعث علاقهی آلبر کاموی جوان به این زبان شد. گفته میشود که او در یادگیری زبان استعداد زیادی نداشت و تلاشهایش در این زمینه تا حدودی ناکام ماند. این نویسندهی بزرگ به سیاست علاقه زیادی داشت و عقاید سیاسیاش را آتشین میخواندند. او پس از سالها فعالیت سیاسی، در بیست و پنج سالگی در روزنامه آلژه ریپوبلیکن به روزنامهنگاری مشغول شد. فعالیتهای او در این روزنامه باعث شد میان سیاستمداران و افراد فرهنگی نامی آشنا باشد. مقالاتی جنجالبرانگیز به چاپ رساند و از نقد کردن و آزادانه سخن گفتن نهراسید. کامو تنها دو سال در روزنامهی آلژه ریپوبلیکن کار کرد؛ زیرا در سال 1940 این روزنامه تعطیل شد. در طی این مدت او به بیماری سل مبتلا شد و بسیار از آن رنج برد.

زندگی عاطفی آلبر کامو؛ پایدار یا ناپایدار
او در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد که ازدواج اول ناموفق بود و به طلاق انجامید. همسر اول او مرفین نام داشت و کامو حدود دوسال با او زندگی کرد. به گفته اطرافیان این زوج هر دو به یکدیگر خیانت میکردند و زندگی پرتنشی داشتند. هیچ عشقی از سوی هیچ کدام آنها دیده نمیشد تا در نهایت تصمیم به جدایی گرفتند.
کامو پس از چهارسال تنهایی با زنی به نام فرانسیس فور آشنا شد. آنها وارد یک رابطه عاطفی سفت و سخت و متعهدانه شدند. کامو فرانسیس فور را بهترین زن دنیا میدانست و از او صاحب دوفرزند شد. در طی زندگی مشترک، فرانسیس فور اصرار زیادی بر قانونیکردن رابطهشان داشت؛ اما کامو معتقد بود ازدواج از اهمیت و ارزش عشق میکاهد و زندگیشان را تبدیل به یک قرارداد میکند؛ پس از ازدواج کردن با او سر باز زد. آنها تا آخر عمر با یکدیگر رابطه عاشقانه داشتند و زوج خوشبختی به نظر میآمدند. آلبر کامو به نظر بسیاری از افراد یک فیلسوف است. او در رشته فلسفه تحصیل کرد و در سال 1935 فارغ التحصیل شد. این نویسندهی بزرگ به فلسفهی یونان نگاه خاصی داشت و حتی پایاننامه خود را درمورد یکی از فیلسوفان یونانی به نام فلوطین نوشت. دیدگاه او نسبت به فلسفه دیدگاهی عرفانی و شرقی نبود. مطالعه فلسفه باعث شد که آلبر کامو چنان آثار عمیق و سنگینی بنویسد که او را نه تنها نویسندهای بزرگ بلکه فیلسوفی جزیی نگر خوانند. او نه تنها سبک و سیاق خاصی برای نوشتن دارد بلکه فلسفهای متفاوت با دیگر فلاسفه در نوشتههایش به چشم میخورد. شاید آلبر کامو از فلاسفه زیادی الهام گرفته باشد؛ اما در نهایت، خود افکار فلسفی خود را نگاشته است که در هیچجا یافت نمیشود. عدهای از منتقدان و متفکران آلبر کامو را مَردی دارای تفکر اگزیستانسیالیست میدانند. او دیدگاه تیرهای نسبت به زندگی و سرنوشت داشت و معتقد بود دنیایی که در آن روزگار را میگذرانیم ارزش چندانی ندارد. با این وجود، باید تلاش خود را به کار گیریم تا از زندگی بهره کافی ببریم و نگذاریم تا دردها مانع لذت ما شوند؛ حتی اگر بدانیم که تمام خوشیها روزی به پایان خواهند رسید. آلبر کامو نمیتوانست انسانها و اشتباهاتی که مرتکب میشوند را درک کند و درگیر با مسائلی چون دروغگویی و بی عدالتی بود. به طوریکه برای بهبود اوضاع جامعه فعالیتهای سیاسی متعددی انجام داد و افراد زیادی را با خود همراه ساخت. همچنین آلبر کامو معتقد بود برای زندگی بهتر باید یاد بگیریم که خود را نسبت به هر حادثهای بی اهمیت سازیم و تا حد امکان وجودمان را تحت تأثیر آن قرار ندهیم. زندگی معنای خاصی ندارد و مجموعهای از اتفاقات بیحاصل و گذر است و احمقانه است که افکار خود را وقف لحظههای بیارزش کنیم. گفتیم که کامو به سیاست علاقهی ویژهای داشت و مدتها در این حوزه به فعالیت پرداخت. فعالیتهای سیاسی او به تدریج قدرت تفکر و تحلیل او را خاص و منحصر به فرد کرد، تاجاییکه اکنون سخنان و نگرش سیاسیاش ورد زبانهاست و نقدهای گوناگونی نسبت به آن صورت گرفته است. دیدگاه سیاسی او به دیدگاهش نسبت به انسان گره خورده است و به عقیدهی او به سختی میتوان این دو دیدگاه را از هم تفکیک کرد. آزادی و مرز آن بسیار مورد پرسش آلبر کامو واقع میشد. آیا اصلا باید برای آزادی مرزی تعیین کرد؟ آیا با ایجاد مرز، خواستههای اصیل انسانی سرکوب نمیشود؟ آیا ریشهی مشکلات فردی، سیاسی و اجتماعی انسان کمالطلبی و زیادهخواهی بیش از حد است؟ و سوالهای بیشماری که آلبر کامو در فعالیتهایش سعی به پاسخ آن داشت. به عقیدهی بسیاری از منتقدان مشکل بزرگ او در فعالیتهایش پوچ و بیمعنی دیدن وقایع بود، درحالیکه برخی دیگر از منتقدین معتقداند که پوچ دیدن او باعث میشود درست و بدون قضاوت به وقایع بنگرد. آلبر کامو در فعالیتهای اجتماعی و سیاسیاش سعی داشت به یک سوال مهم پاسخ دهد: با وجود داشتن یک زندگی پوچ، چگونه ابتدا به زندگی فردی و سپس به زندگی اجتماعی و سیاسیمان معنا دهیم؟ آیا اصلا معنایی میتواند وجود داشته باشد؟ دیدگاه کامو دیدگاه متقابل بسیاری از سیاستمداران جهان است. آنها هرعنصر جامعه را بامفهوم و جالب توجه میخوانند و دیدگاه مادی دارند. درحالیکه کامو گمان میکرد بسیاری از موضوعات، ارزش توجه و بررسی ندارند و ابتدا باید به سوالهای فلسفی دربارهی انسان، پاسخ داده شود. در آثار آلبر کامو به وضوح شاهد تلاش او در آگاهی سازی در زمینهی به پوچی و معنای آن هستیم. معروفترین نظریه سیاسی این نویسنده افکار او دربارهی شورشهای سیاسی است. به عقیدهی او باید برداشتهای مختلفی از شورش و انقلاب داشته باشیم. انقلاب سیراندیشههای مادی و معنوی انسانهاست که با سیاست آمیخته شده؛ اما شورشهای انسانی برپایهی تجارب محدود است که در درستی و نادرستی آنها بسیار سخن میتوان گفت. با شورش نمیتوان به آزادی مطلق رسید و ذات آن همراه با عدم قطعیت است. همچنین شورش را نمیتوان از جهان مدرن جدا کرد و همیشه با مدرنیته همراه بوده است. شورشهای متافیزیکی و شورشهای تاریخی از شورشهایی هستند که باید مطالعهی زیادی برآنها صورت بگیرد و به خوبی شناخته شود؛ وگرنه برای جامعه بسیار مخرب خواهد بود. کامو شورش و نهضتی را منطقی میدانست که بلندپردازیهای جهانشمول داشته باشد و باری را از دوش انسان رنجبر از پوچی بردارد. مطالعهی تاریخ سیاست برای این نویسنده بسیار لذت بخش بود و سعی میکرد با بررسی شخصیتهای سیاسی وعقایدشان، آثار ادبی و اتفاقات مهم سیاسی، به خوبی بر تاریخ سیاسی واقف باشد. نوشتن کار و تفریح مورد علاقهی آلبر کامو بود. او آثار متعددی نوشته؛ اما تمامی آنها را چاپ نکرده و تعدادی از آنها پس از مرگ وی به دست مخاطبان رسیده است. اثار آلبر کامو پس از مدت کوتاهی شهرت جهانی پیدا کرده و اکنون در هر کشوری و به هر زبانی در دسترس است. از برترین آثار او میتوان به موارد زیر اشاره کرد: کسی نیست که با این نویسنده آشنا باشد و بیگانه را جزو بهترین آثار او نداند. افراد زیادی به طنز و به جد معتقدند که زندگی را میتوان به بعد و قبل از خواندن این اثر تقسیم کرد. در نگاه اول کتاب بیگانه کتابی بیهدف به نظر میآید که فقط قرار است پوچی زندگی را به تصویر بکشد؛ اما با عمیقتر شدن در داستان خواهید دید که آلبر کامو چیز متفاوتتری برای گفتن دارد. او به زندگی عمیق و دور از توهم معتقد است و سعی دارد بگوید که در عمق این زشتی، زندگی به هرچیزی برتری دارد. افراد زیادی به اشتباه این کتاب را دارای نوعی تصور اگزیستانسیالیستی میدانند که خود کامو این نکته را کاملا رد میکند. نخستین برگردان این کتاب در ایران توسط جلال آل احمد انجام شده است. داستان این کتاب درباره زندگی مردی است که مرسو نام دارد. مرسو مرد عجیب و درونگرایی است. او هیچ احساسی از خود نشان نمیدهد و نمیتوان به راحتی او را درک کرد. داستان کتاب از مرگ مادر او شروع میشود و حالا باید در مراسم تدفین حاضر شود؛ اما او با دیگر افرادی همدلی ندارد که در مراسم شرکت کردهاند؛ مرسو هیچ غم و دلتنگیای حس نمیکند و واکنش خاصی ندارد. مرسو نسبت با همه چیز بیتفاوت برخورد میکند و موضوعی را قابل اهمیت نمیبیند. در ادامه کامو از زندگی مرسو نوشته است که زاویه دید او به دنیا و اتفاقات پیرامونش چگونه است. رمان طاعون نیز مانند رمان بیگانه پوشش اگزیستانسیالیستی دارد و باز هم نویسنده قصد دارد که نشان دهد چگونه باید سرپوشی بر زشتیها نهاد و از اعماق زشتی ها به تماشای زندگی نشست. محل وقوع این رمان کشور الجزایر، کشور پدری کامو است. در شهر اُران اتفاقی غیرعادی در حال وقوع است. تعداد موشهای شهر روز یه روز در حال زیاد شدن است و مرگ و میر آنها نیز افزایش یافته است. پس از مدتی چند انسان با علائم مشابه میمیرند و زنگ خطر برای جامعه به صدا در میآید. گویا بیماری مسری در شهر رو به ازدیاد است که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد. دکتر ریو که داستان را روایت میکند متوجه جدی بودن این بیماری میشود. حال که هیچ راه حلی برای این وضعیت وجود ندارد دستور قرنطینه داده میشود. مردم شهر که تا به حال قرنطینه و چنین شرایطی را تجربه نکردهاند مشوش شده و واکنشهای متفاوتی نشان میدهند… رمان سقوط رمانی برگرفته از تجارب فلسفی آلبر کامو است. او هرچه را که فراگرفته و هرچه را که خود به آن رسیده در بطن داستان گنجانده است. این رمان حجم کمی دارد؛ اما محتوای آن به قدری عمیق است که با هر بار خواندن آن، متوجه نکات جدیدی میشوید؛ پس خواندن یک باره آن کافی نیست. نقلکننده داستان وکیلی به نام ژان باتیست کلامنس است. اتفاقی عجیب در زندگی او باعث شده که از هر کارناپسندی ناخشنود باشد که در زندگی انجام داده است. او در یک رستوران با فردی ناشناس آشنا میشود و از این آشنایی دری برای تعریف کردن زندگی ژان باتیست کلامنس باز میشود. او زندگی خوب و رو به رشدی داشته که حتی از یادآوری آن احساس غرور میکند. ناگهان شبی همه چیز به هم میریزد؛ ژان برای پیاده روی از خانه خارج میشود و زنی را بالای یکی از پلهای اطراف میبیند. توجهش به او جلب میشود؛ اما بیخیال شده و چندین قدم از زن دور میشود تا اینکه صدای سقوطی بر آب به گوشش میرسد. این سقوط تلنگری بر سقوط درونی آلبر کامو میشود… هرگز نامی از این کتاب توسط کامو در زمان حیاتش برده نشد. او این کتاب را سن بیست و پنج سالگی به تحریر درآورده است؛ اما گویا علاقهای به انتشار آن نداشته است. هفده سال پس از مرگ او این کتاب در دسترس عموم قرار گرفت و همگان بر این موضوع واقف شدند که او از سنین جوانی نویسندهای زبردست بود و این هنر او ذاتی است. این کتاب چیزی از دیگر آثار کامو کم ندارد و مخاطبان بهخصوص خود را داراست. ماهیت این اثر با دیگر آثار نویسنده کمی متفاوت است و از آن تند و تیزی خاص در این کتاب خبری نیست. نقش اصلی این کتاب مردی به نام مورسو است. مورسو دست به کار عجیبی میزند. او تصمیم میگیرد جان مرد فلج و ناتوانی را بگیرد. مرد ناتوان از زندگی خسته شده است و در عوض این کار اموال خود را برای مورسو باقی میگذارد. مورسو که به دنبال یک زندگی مرفه و آرام است پیشنهاد او را با میپذیرد. پس از این اتفاق قهرمان کتاب تصمیم میگیرد به کشور ایتالیا برود تا زندگی و مرگ بهتری در انتظارش باشد… آلبر کامو در سالهای پایانی خود افتخارات زیادی کسب کرد. بزرگترین افتخار او را میتوان دریافت جایزه نوبل ادبیات دانست. جایزهای که آرزوی هر نویسندهای است و آن را در رویاهای خود میبیند. پس از دریافت این جایزه نام وی بیش از پیش بر گوش همگان رسید و محبوبیت بیشتری را تجربه کرد. این نویسندهی برجسته در سن 46 سالگی چشم از جهان فروبست. او که به همراه خانوادهاش برای تعطیلات کریسمس نقل مکان کرده بود و خانواده تصمیم داشتند که بعد از تعطیلات به پاریس باز گردند؛ اما میشل گالیمار ناشر کامو از او خواست تا به تنهایی و زودتر از موعد و با اتومبیل شخصی او به پاریس برگردند و کارهای چاپ و ویرایش کتاب را انجام دهند. در راه، به دلیل سرمای بیش از حد کنترل اتومبیل از دست راننده خارج شد و با برخورد به درخت زندگی این دو مرد پایان یافت. این تصادف برای خیلی از طرفداران او مشکوک به نظر میآید و عدهای معتقدند که دسیسهای از طرف سران شوروی برای کشتن او در کار بوده است. با مرگ این فیلسوف و نویسنده دنیای ادبیات لباس سوگ به تن کرد چرا که فرزند بی همتایش را از دست داد. کامو نویسندهای بود که حرمت قلم را نگه داشته و وقتی شروع به نوشتن میکرد که حرفی برای گفتن داشت. او انقلاب ادبی بزرگی برای نسل جوان به پا کرد و گوشها را با معنای متفاوتی از زندگی آشنا نمود. آلبر کامو مردی است که شعلهی بزرگی بر دنیای ادبیات کشید؛ این شعله نه تنها باعث شد که سیاهی و زشتی معنای خود را از دست بدهد بلکه باعث شد زندگی به نظر خیلی از انسانها، گرچه از جنس غروبی غمگین؛ اما زیبا و ارزشمند باشد. در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است. دیدگاه او نسبت به فلسفه دیدگاهی عرفانی و شرقی نبود. مطالعه فلسفه باعث شد که آلبر کامو چنان آثار عمیق و سنگینی بنویسد که او را نه تنها نویسنده ای بزرگ بلکه فیلسوفی جزیی نگر خوانند. او نه تنها سبک و سیاق خاصی برای نوشتن دارد بلکه فلسفه ای متفاوت با دیگر فلاسفه در نوشته هایش به چشم می خورد. عده ای از منتقدان و متفکران آلبر کامو را مردی دارای تفکر اگزیستانسیالیست می دانند. او دیدگاه تیره ای نسبت به زندگی و سرنوشت داشت و معتقد بود دنیایی که در آن روزگار را می گذرانیم ارزش چندانی ندارد. کامو به سیاست علاقه ویژه ای داشت و مدت ها در این حوزه به فعالیت پرداخت. دیدگاه کامو دیدگاه متقابل بسیاری از سیاستمداران جهان است. آن ها هرعنصر جامعه را بامفهوم و جالب توجه می خوانند و دیدگاه مادی دارند. درحالی که کامو گمان می کرد بسیاری از موضوعات، ارزش توجه و بررسی ندارند و ابتدا باید به سوال های فلسفی درباره انسان، پاسخ داده شود.
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی خطاب به عشق (دفتر اول)
نویسنده: آلبر کامو ناشر: فرهنگ نشر نو قطع: گالینگور،رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: ناموجودآیا آلبر کامو یک فیلسوف است؟
جهان بینی آلبر کامو
گرایشات و دیدگاه سیاسی آلبر کامو
بهترین آثار آلبر کامو
کتاب بیگانه
کتاب طاعون
کتاب سقوط
کتاب مرگ خوش
پایانِ آلبر کامو
پرسش های متداول
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید