قهرمان دنیای پوچ

آلبر کامو: مروری بر زندگی و آثار

آوا بناساز

یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

(6 نفر) 3.4

آلبر کامو نویسنده نمایشنامه نویس برنده جایزه نوبل ادبی سال ۱۹۵۷

«زندگی پوچ است.» آلبر کامو این پوچی را نتیجه‌‌ی جست‌وجوی انسان برای یافتن یک معنا می‌داند: معنایی برای زندگی، راهی به سوی خوشبختی، نظم و عدالت؛ خواسته‌ای عبث که از ابتدای حیات بشریت تنها با سکوت پاسخ داده شده است. زندگی پوچ است؛ زیرا علی‌رغم تلاش‌های بی‌پایان انسان، هرگز معنایی برای آن یافت نشده است. البته آلبر کامو نخستین فردی نبود که چنین تعریف فیلسوفانه‌ای از زندگی مطرح کرد. پیش از او نیز فیلسوفانی بودند که زندگی را چنین بی‌معنا بیابند؛ اما نتیجه‌ای که برای دیگر اندیشمندان نقطه‌ی پایانی فلسفه‌ی زندگی محسوب می‌شد، برای کامو نقطه‌ی شروع بود. او زندگی پوچ را یک حقیقت می‌دانست؛ حقیقتی که انسان به جای تلاش برای تغییر دادنش باید آن را بپذیرد و با آن زندگی کند. این همان دیدگاهی است که نوبل ادبیات را برای کامو به ارمغان آورد: ارائه‌ی راهی برای زندگی در این جهان پوچ. راهی که او نه‌تنها در آثارش شرح می‌دهد، بلکه در جای‌جای زندگی خود نیز به کار می‌گیرد. زندگی آلبر کامو، بهترین مثال برای پایبندی به باورهای فکری و فلسفی است. با نگاه به زندگی او می‌توان جهانی را که در آثارش ترسیم می‌کند، واضح‌تر دید و شناخت، با عقایدش بیشتر آشنا شد و به درک بهتری از فلسفه‌‌ی او رسید.

«درک این مسئله‌ که زندگی پوچ است، نمی‌تواند یک پایان باشد، بلکه یک شروع است. این حقیقتی‌ست که تقریباً توسط تمام ذهن‌های بزرگ به‌عنوان نقطه‌ی شروع در نظر گرفته شده است. در واقع کشف این حقیقت، موضوع بحث نیست، بلکه قوانین و پیامد‌های برگرفته از آن است که جالب توجه است.»[1]

از فوتبال تا فلسفه

آلبر کامو یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول در هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر فرانسه زاده شد. در همان نخستین سال جنگ، زمانی که هنوز یک‌ساله نشده بود، پدرش را که در ارتش فرانسه خدمت می‌کرد، از دست داد. اتفاقی که خانواده را بیش از پیش به کام فقر کشید و تمام بار مسئولیت و مشکلات را به دوش مادرش انداخت. مادر کامو اگرچه با کارگری در خانه‌ها مخارج خانواده‌ را تأمین می‌کرد، اما برای گذران بهتر زندگی تصمیم گرفت به همراه دو فرزندش به خانه مادری خود نقل مکان کند و این گونه‌ شد که کامو نخستین سال‌های زندگی‌اش را در کنار مادربزرگ و دایی خود_ که دچار ناتوانی جسمی بود_ گذراند.

آلبر کامو برادر برزگتر لوسین سال ۱۹۲۰
آلبر کامو به همراه برادر برزگترش لوسین در سال ۱۹۲۰

حدود ۵ سال بعد زمانی که تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه آغاز کرد، بخت با او یار شد تا به دست معلمی فوق‌العاده به نام لوئیس جرماین تعلیم ببیند. به واسطه‌ی کوشش او آلبر کامو توانست صاحب بورسیه‌ی ورود به دبیرستان شود و مسیر تحصیلی خود را ادامه دهد. فردی که کامو هرگز زحماتش را از یاد نبرد و سی‌وچهار سال بعد نوبل ادبیات خود را در سخنرانی پس از دریافت جایزه به او تقدیم کرد.

علاقه‌‌ی کامو به ورزش به‌خصوص فوتبال، شنا و بوکس از همان دوران کودکی آغاز شد و کم‌کم با ورود به سنین نوجوانی شکلی جدی‌تری به خود گرفت. فوتبال را از باشگاه مون پانسیه شروع کرد و بعدها به‌عنوان دروازه‌بان در تیم قرار گرفت. علاقه‌اش به این ورزش به حدی بود که آینده‌ی خود را در این زمینه تصور می‌کرد و رویای ستاره شدن در سر می‌پروراند. این رویا اما زمانی که تنها هفده سال داشت، با ابتلا به بیماری سل به پایان رسید. شاید اگر هیچ‌گاه به این بیماری مبتلا نمی‌شد و به اجبار از فوتبال دست نمی‌کشید، امروز جهان او را نه در جایگاه یک نویسنده که به‌عنوان فوتبالیستی معروف می‌شناخت.

اگرچه عوارض جانبی پس از بهبود بیماری فعالیت فوتبالی کامو را به پایان رساند، اما عشق به فوتبال برای همیشه در قلبش باقی ماند و همواره به‌عنوان یک طرفدار سرسخت، این حرفه را دنبال کرد. همان دوره‌ی کوتاه ورزشی کافی بود تا اثری ماندگار بر نگاه او نسبت به زندگی باقی بگذارد؛ به‌طوری که بعدها گفت بیشتر آنچه در زندگی آموخته را مدیون فوتبال است. ورزشی که تماشایش را حتی به دیدن تئاتر ترجیح می‌داد و آن را از حیث ماهیت بسیار شبیه به زندگی می‌دانست. این تفکر ناشی از همان دیدگاهی ا‌ست که کامو نسبت به کل زندگی دارد. فوتبال را اگر با دیدی متفاوت بنگریم شاید یک بازی سطحی و بی‌معنی باشد که در آن ۲۲ نفر در طول ۹۰ دقیقه می‌کوشند تا توپی را وارد محدوده‌ای معین کنند و نه چیزی بیشتر؛ اما در طول همین دقایق با چنان شور و عشقی تمام توان و تمرکز خود را برای رسیدن به این هدف به کار می‌گیرند که گویی هیچ چیز دیگری در این جهان اهمیت ندارد. برد یا باخت، خوشحالی یا اندوه و سپس شروعی دوباره؛ امیدی دوباره برای دستیابی به هدفی جدید.

کناره‌گیری از فوتبال او را بیش از پیش به سوی تحصیل سوق داد. در واپسین سال‌های دبیرستان تحت تأثیر یکی از معلمان خود به نام جین جرنیر، نخستین تفکرات او در باب فلسفه و ادبیات شکل گرفت. اگرچه برای گذران زندگی به صورت پاره‌وقت درس می‌خواند و هم‌زمان به کار‌های چون تدریس خصوصی زبان انگلیسی و نگهبانی در پارکینگ می‌پرداخت، اما با ورود به دنیای فلسفه علاقه‌ی شگرفی به آثار نیچه و اساطیر یونان باستان پیدا کرده بود و همچنین به مطالعه‌ی ادبیات کلاسیک فرانسه می‌پرداخت.

سرانجام در بیست‌سالگی در سال ۱۹۳۳ برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه وارد دانشگاه الجزایر شد. فعالیت‌های سیاسی او از همان دوران دانشگاه آغاز شد. ابتدا به یک حزب ضد فاشیسم پیوست و سپس به عضویت حزب کمونیست درآمد. اگرچه پس از مدتی از ادامه‌ی فعالیت در هر حزبی دست کشید چراکه هر کدام به نوعی با تفکرات و عقاید کامو مغایرت داشتند، اما تا پایان عمر سیاست بخش مهمی از زندگی او باقی ماند. کامو سه سال بعد دانشگاه را با پایان‌نامه‌ای با موضوع فلسفه و اندیشه‌‌های فلوطین به پایان رساند و به‌عنوان خبرنگار آغاز به کار کرد.

کامو و عشق‌ها بی‌سرانجام

در همان نخستین سال‌ها‌ی جوانی هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه، زندگی عاطفی کامو نیز آغاز شد. آلبر جوان که دلباخته‌ی دختری به نام سیمون هیه شده بود، علی‌رغم اعتیاد وی به مرفین و مخالفت خانواده‌ها، با او ازدواج کرد؛ ازدواجی ناموفق که پس از دو سال کشکمش و بر جای ماندن خاطراتی تلخ به جدایی انجامید. کامو که ‌طی دوران ازدواج و جدایی‌اش چندین رابطه‌ی عاشقانه‌ی بی‌سرانجام دیگر را نیز تجربه کرده بود، تا چهار سال پس از طلاق تصمیم به ازدواج مجدد نگرفت.

با شروع جنگ جهانی دوم او خود را برای پیوستن به ارتش معرفی کرد اما به علت سابقه‌ی بیماری سل، پذیرفته نشد و به شهر لیون فرانسه بازگشت؛ جایی‌که با فرنسین، پیانست و ریاضی‌دان فرانسوی، ازدواج کرد. کامو فرنسین فور را چندین سال قبل از ازدواجشان ملاقات کرده و علاقه‌ای میانشان شکل گرفته بود. آن دو پس از ازدواج، فرانسه را به مقصد الجزایر ترک کردند و زندگی مشترک خود را در آن جا آغاز نمودند. کامو آن‌جا به تدریس می‌پرداخت و می‌نوشت. دوری‌های پیاپی و عهدشکنی‌های کامو اما سرانجام خوشبختی را از آن دو دور و دورتر کرد.

آلبر کامو فرانسیس فور دو فرزندانشان
آلبر کامو و فرانسیس فور به همراه دو فرزندان‌شان

در خلال سال‌های جنگ کامو بار دیگر به فرانسه بازگشت و به حلقه‌ای هنری پیوست که به وسیله‌ی آن با سارتر آشنا شد و رابطه‌ای عاشقانه با ماریا کاسارس، هنرپیشه فرانسوی، برقرار کرد؛ عشقی که تا پایان عمر در قلب کامو باقی ماند و هرگز از آن دست نکشید، اما فرنسین که سال‌ها با افسرگی درگیر بود، در اثر تردید نسبت به استواری پیمان ازدواجش به بیماری روانی دچار شد و مدت زمانی را در بیمارستان روانی گذراند؛ دورانی سخت که با چندین اقدام ناموفق به خودکشی و فرار از بیمارستان همراه بود. تنها ثمره‌ی ازدواج کامو و فرنسین دوقلوهایشان بود که آن‌ها هم تأثیری بر احیای رابطه‌ی ازهم‌گسیخته‌ی آن دو نداشتند و سرانجام مرگ پایان این عشق نافرجام شد. قسمتی از نامه‌هایی که طی این سالیان میان کامو و محبوبانش رد و بدل شده است در کتابی به نام خطاب به عشق به چاپ رسیده که جزئیات بیشتری از زندگی عاطفی او را بیان می‌کند.

خطاب به عشق (دفتر اول)

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
فرهنگ نشر نو
مترجم:
زهرا خانلو
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

خطاب به عشق (دفتر دوم)

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
فرهنگ نشر نو
مترجم:
زهرا خانلو
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

فیلسوفی که خود را فیلسوف نمی‌دانست

آلبر کامو نخستین سال‌های پس از تحصیل را عمدتاً به خبرنگاری و فعالیت‌های سیاسی گذراند، اما از همان دوران نوشتن را نیز آغاز کرد. برخی از اولین نوشته‌های او در همان سال‌ها به چاپ رسید و برخی نیز تا مدت‌ها پس از مرگش انتشار نیافت. او نهایتاً در آستانه‌ی سی‌سالگی با آغاز دهه‌ی چهل میلادی، شکلی حرفه‌ای و منظم به فعالیت‌های ادبی خود داد و نویسندگی را به صورت جدی پی گرفت.

آثار آلبر کامو طی چندین مجموعه که به دست خود او تنظیم و برنامه‌ریزی شده بود، به تحریر درآمد. هر مجموعه از کتاب‌‌های او پیرامون یک موضوع خاص و ملهم از یک اسطوره‌ی یونان باستان، به شرح بخشی از دیدگاه‌های فلسفی‌اش می‌پردازد که متشکل از یک رمان، یک مقاله‌ و درپایان یک یا دو نمایش‌نامه است. کامو قصد داشت آثار خود را طی پنج مجموعه به چاپ برساند، اما مرگ زودهنگام او مانع از دستیابی به این هدف شد و فقط توانست دو مجموعه را تکمیل کند و سومی تنها با یک اثر، ناتمام باقی ماند. او ابتدا خواستار چاپ هر سه نوشته در قالب یک کتاب بود، اما به دلایل متعددی مانند کمبود کاغذ در سال‌های جنگ جهانی دوم، نهایتاً هر یک به‌صورت کتابی جداگانه با فواصل‌‌ زمانی متفاوتی منتشر شدند.

پرتره آلبر کامو در سال ۱۹۵۷
پرتره از آلبر کامو در سال ۱۹۵۷

نخستین مجموعه: پوچ‌گرایی

این مجموعه از آثار او را می‌توان مهم‌ترین بخش میراث ادبی کامو دانست. مجموعه‌ای که متشکل است از سه اثر معروف او: رمان بیگانه، نمایش‌نامه‌ی کالیگولا و مقاله‌ا‌‌ی با عنوان افسانه‌ی سیزیف. کامو در این مجموعه با الهام از سیزیف، یکی از اساطیر یونان باستان، به شرح و اثبات پوچ بودن زندگی انسان می‌پردازد و سپس راه‌حلی برای رویارویی و مقابله با آن ارائه می‌دهد.

سیزیف در اساطیر فرزند شاه آئولوس، بنیان‌گذار و اولین پادشاه افیرا، است؛ فردی مغرور و حیله‌گر که از قدرت خود در جهت فریبکاری و ظلم استفاده می‌کند و در نهایت زئوس، خدای خدایان، او را به مجازاتی سخت و ابدی محکوم می‌کند. سیزیف طلسم می‌شود تا تکه سنگی عظیم و سنگین را در دامنه‌ی تند کوهی بلند به دوش بکشد و به قله برساند، اما هر بار در آستانه‌ی رسیدن به قله، تکه سنگ رها شده و او مجبور به تکرار این عمل طاقت‌فرسا می‌گردد؛ تکراری که در دیدگاه کامو به روزمره‌ی انسان می‌ماند؛ رنج اجباری تحمیل‌شده برای رسیدن به هدفی دست‌نیافتنی.

«تنها یک مسئله‌ی فلسفی واقعا جدی وجود دارد و آن هم خودکشی‌ست. تشخیص آن که زندگی ارزش زیستن دارد یا به زیستنش نمی‌ارزد.»[2] کامو کتاب افسانه‌ی سیزیف را با چنین جملاتی آغاز می‌کند و در ادامه،‌ طی سه فصل به شرح و اثبات پوچی زندگی می‌پردازد. او با نگاهی بر ادبیات، تاریخ و نماد‌های مربوط به این موضوع و سپس نقد اندیشه‌های فیسوفانی چون نیچه، کیر‌کگور و شوپنهاور، نظریات خود را بیان می‌کند و در آخر با روایت داستان سیزیف و وجه شباهت آن با زندگی روزمره‌ی انسان، کتاب را به پایان می‌برد.

بر اساس نظریات کامو «خودکشی» اولین راه‌‌حل در برابر رنج پوچی زندگی است. آیا باید به کشیدن این سنگ سخت بر شانه‌های‌مان ادامه دهیم یا بهتر است به این رنج پایان بخشیم و از زندگی دست بکشیم؟ «انکار» دومین راه و البته آسان‌ترین راه پیش روست؛ پنهان کردن رنج تحمل‌ناپذیر زیر پرده‌ای از دروغ. دروغی که اگرچه گاه تلخی رنج را کم می‌کند، اما هرگز قادر به از میان بردن آن نیست و سپس سومین و سخت‌ترین مسیر «پذیرفتن» رنج است. کامو دو مسیر اول را بیشتر به بیهودگی نزدیک می‌داند تا به پوچی، بنابراین راه‌حل اصلی را پذیرش و عصیان در برابر رنج می‌‌داند.

«انسان پوچ هرگز اقدام به خودکشی نمی‌کند. بلکه می‌خواهد زندگی کند. زندگی کند بی‌آن‌که فردایی داشته باشد و بی‌آن‌که امید و آرزویی داشته باشد و بی‌آن‌که تفویض و تسلیمی در کار خود بیاورد. انسان پوچ وجود خودش را در طغیان و سرکشی تأیید می‌کند. مرگ را با دقت هوس‌بازانه‌ای تعقیب می‌کند و همین افسونگری ‌است که او را آزاد می‌سازد.»[3]

سنگِ سنگینِ بر شانه را نه می‌توان رها کرد و نه انکار؛ باید آن را همان‌گونه که هست به دوش کشید و بالا برد. در واقع کامو قله‌ی سیزیف را ایده‌آلی می‌داند که انسان از آغاز بشریت به دنبال فتح آن بوده، اما هیچ‌گاه در دستیابی به آن کامران نشده است و چون _براساس نظام فکری کامو_ امکان ترک مسیر را نیز  ندارد، تنها راه معقولی که برایش باقی می‌ماند، برداشتن تمرکز از هدف به روی مسیر است.

اسطوره سیزیف

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
نیلوفر
مترجم:
مهستی بحرینی
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

بیگانه‌ی آلبر کامو وجه دیگری از این زندگی پوچ است؛ این بار اما در قالب یک انسان. تمام اندیشه‌هایی که او در افسانه‌ی سیزیف بیان می‌کند در کتاب بیگانه در قالب یک شخص ظاهر شده‌اند. کتاب زندگی فردی پوچ‌گرا به نام مورسو را به تصویر می‌کشد؛ مردی ساده که زندگی روزمره‌ی خود را میان دیگر مردمان می‌گذارند، اما مانند یک بیگانه هیچ‌گونه وجه تشابهی میان خود و آنان احساس نمی‌کند. از همان نخستین جملات کتاب تفاوت مورسو در نگرش به زندگی و رخدادهایش خواننده را شوکه می‌کند. «امروز، مادرم مرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم.»[4]

وحشت‌انگیز است، اما واکنش انسان پوچی که کامو در ذهن دارد حتی نسبت به مسئله‌ای چون مرگ مادرش نیز این‌چنین است. در دنیای او مرگ، عشق، قتل، مجازات و هر چیز دیگری تهی از هرگونه معنی‌ست؛ چراکه او زندگی را خارج از اختیارات خود می‌داند. هیچ کنترلی بر آن ندارد و درنتیجه نسبت به وقایع آن خونسرد و آرام است. پوچی اساس ‌اوست و در هر لحظه‌ از زندگی‌اش به چشم می‌آید. واکنش‌ها‌ی او هیچ توضیحی ندارند و حتی در طول کتاب نیز کامو اعمال و رفتار قهرمان خود را توجیه نمی‌کند. بیگانه برخلاف افسانه‌ی سیزیف در سکوت رقم می‌خورد؛ خالی از تفسیر وقایع و استدلال. رمان بیگانه خود مثالی عجیب و بیگانه در دنیای ادبیات است، با قهرمانی که می‌توان آن را بخشی از شخصیت خود آلبر کامو دانست.

و در آخر کامو در نمایش‌نامه‌ی کالیگولا داستان یک خودکشی عامدانه در مسیر جنون‌آمیز پوچی را شرح می‌دهد. کالیگولا برگرفته از سرگذشت سومین امپراطور روم باستان در سال ۳۸ پس از میلاد است. امپراطور جوانی که به دنبال مرگ خواهر و تنها عشق حقیقی‌اش دروسیلا یک‌باره متوجه ماهیت بی‌معنای زندگی، مرگ و عشق می‌شود و تنفری بسیار از دنیا‌ی دروغین آدم‌‌های اطرافش پیدا می‌کند و با توجه به قدرتی که در اختیار دارد، تصمیم می‌گیرد به این دروغ پایان دهد و در آن زمان است که دوران وحشت آغاز می‌شود.

مرگ، مسیری‌ست که کالیگولا برای اثبات پوچی برمی‌گزیند. در این جهان بی‌معنی همه‌چیز برای او بی‌ارزش می‌شود. از کشتن انسان‌ها و برقراری حکومتِ ترس ابایی ندارد و با بی‌تفاوتی دست به جنایت می‌زند. کالیگولا برضد این پوچی با کشتن عصیان می‌کند و در نهایت این راه به پایانِ خودش ختم می‌شود. تاریخ کالیگولا را به دیوانگی می‌شناسد؛ اما آلبر کامو در نمایش‌نامه‌ی خود با دید متفاوتی به این امپراطور دیوانه می‌نگرد. کالیگولا را می‌توان قهرمان محبوب کامو دانست، هرچند مسیر عصیان را از بیراهه طی کرد.

«کالیگولا مردی‌ است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می‌راند. مردی که از بس به اندیشه‌ی خود وفادار است، وفاداری به انسان را از یاد می‌برد. کالیگولا همه‌ی ارزش‌ها را مردود می‌شمارد. اما اگر حقیقت او در انکارِ خدایان است، خطای او در انکارِ انسان است. این را ندانسته‌ است که چون همه‌ چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانی‌ترین و فجیع‌ترین اشتباه است.»[5]

دومین مجموعه: عصیان

آلبر کامو بیشتر از آن که خود را یک فیلسوف بداند، مردی اخلاق‌گرا می‌دانست. تصور اخلاق‌مداری در دنیای پوچی که در نخستین مجموعه از آثارش ترسیم می‌کند، شاید اندکی سخت باشد؛ چراکه ماهیت دنیای پوچ، با هرج‌ومرج و آشفتگی همراه است و این امری است انکار‌ناشدنی. حال چگونه ممکن است یک نویسنده‌ی پوچ‌گرا، این چنین به اخلاقیات پایبند باشد و هم‌زمان برضد زندگی دست به طغیان بزند؟ این موضوعی است که کامو در این بخش از آثار خود شرح می‌دهد.

پس از سیزیف این‌ بار کامو پرومته را به‌عنوان نماد شورش برمی‌گزیند و از داستان او بهره می‌گیرد. زئوس همه چیز را به انسان‎‌ها اعطا کرد بود جز آتش و به پرومته، خدای آتش، دستور داده بود تا آن را از انسان‌ها دریغ کند؛ اما او آتش را دزدید و به یاری انسان‌ها برد. این عمل او چنان خشم زئوس را برانگیخت که پرومته را میان کوه‌ها در زنجیر اسیر کرد و عقابی را مأمور نمود تا هر روز جگر او را بیرون بکشد. پرومته به‌عنوان نماد عصیان در برابر قدرت خدایان، هرگز تسلیم نشد و زئوس را به پایان دوران خدایی و قدرتش هشدار داد.

کتاب انسان طاغی را می‌توان ادامه‌ای بر افسانه‌ی سیزیف دانست. کامو در این کتاب پا را از دنیای پوچ فراتر می‌گذارد و به شورش در مقابل آن برمی‌خیزد. او در این مقاله، شورش و انقلاب‌ جوامع را از دیدگاه تاریخی و متافیزیکی بررسی می‌کند، به شرح تفاوت میان شورش و انقلاب می‌پردازد و حدود آن را توضیح می‌دهد. در این جهان پوچ که هیچ پاسخی برای ظلم و بی‌عدالتی حاکم بر آن وجود ندارد، کامو تنها راه اثبات موجودیت انسان را در شوریدن بر این رنج می‌داند. انقلاب‌ها در تاریخ نمونه‌ای از این عصیان هستند. انقلاب‌هایی که او آن‌ها را دو دسته می‌داند: انقلاب‌ شورشی و انقلاب مدرن. درحالی‌که شورش به‌راحتی می‌تواند سرکوب شود، انقلاب مدرن که با اخلاقیات همراه است می‌تواند به تغییر بیانجامد. آگاهی نسبت به پوچی، موجب ایجاد ارزش‌های اخلاقی‌ای می‌شود که در صدر آن انسانیت قرار دارد و شورشی که نسبت به عوامل ضد‌انسانی شکل می‌گیرد، نمی‌تواند از آن الگو بهره ببرد.

رمانی که کامو درباره‌ی موضوع این مجموعه می‌نویسد، سرانجام به یکی از مهم‌ترین‌ و تأثیرگذارترین آثار کامو تبدیل می‌شود. کتاب طاعون شاید با توجه به تجربه‌ی جهانی از پاندمیک ویروس کرونا، ملموس و قابل‌ درک‌تر از سایر آثار آلبر کامو باشد. داستان درباره‌ی بیماری همه‌گیر و کشنده‌ای ‌است که به واسطه‌ی بی‌تفاوتی پزشک ارشد و بی‌کفایتی مسئولین با سرعت بسیاری در سراسر شهر پخش می‌شود و جان می‌گیرد. کامو در این اثر به بررسی رفتار انسان‌ها در برابر یک بحران همگانی می‌پردازد؛ بحرانی یکسان که واکنش‌های متفاوت به همراه دارد. برخی در برابر این بحران خاموش‌اند و برخی عصیان می‌کنند؛ تک‌صدا‌ها اما به جای نمی‌رسد و در نهایت به سکوت منجر می‌شود. سکوتی که خطرناک و فراگیر‌تر از بیماری جامعه‌ را تهدید می‌کند. و سرانجام تنها راه نجات، شکستن سکوت و هم‌صدایی‌ست. کامو در این کتاب از ناچیز بودن قدرت فردی سخن می‌گوید و راه عصیان در برابر بیماری و نجات از ‌آن را در همبستگی و پیوند دادن قدرت‌‌های کوچک انفرادی می‌داند.

حکومت نظامی و دادگستر‌ها نمایش‌نامه‌‌های این مجموعه هستند که با الهام از وقایع تاریخی به تحریر درآمده‌اند. کامو در حکومت نظامی به جنگ‌های داخلی اسپانیا و قدرت گرفتن ژنرال فرانکو _که در نهایت به برقراری حکومتی فاشیستی انجامید_ اشاره می‌کند و در نمایش‌نامه‌ی دادگستر‌ها به فعالیت‌های انقلابی گروهی سوسیالیستی در مسکو می‌پردازد و چگونگی حملات انتحاری آن‌ها و تلاش برای ترور تزارها را شرح می‌دهد.

حکومت نظامی (شهر بندان)

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
به سخن
مترجم:
پرویز شهدی
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

دادگسترها

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
به سخن
مترجم:
پرویز شهدی
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

سومین مجموعه‌ی: عدل

مجموعه‌ی سوم با الهام از نمسیس الهه‌ی نیک و بد، خدای عدالت و انتقام شروع شد اما هیچ‌گاه به پایان نرسید. کامو هنگامی که مشغول نوشتن رمان اولین آدم بود، در یک حادثه‌ی رانندگی جان سپرد و این رمان برای همیشه‌ نیمه‌کاره ماند. پیکر او در اتوموبیل به همراه ۱۲۰ صفحه از دست‌نوشته‌های این کتاب پیدا شد. این کتابِ بسیار متفاوت از سایر آثار کامو، شرحی بود از دوران سخت کودکی و نوجوانی‌‌‌ او که در فقر و تنگدستی سپری شد و تأثیر آن دوره بر او. در نهایت سال‌ها پس از مرگ کامو، دست‌نوشته‌های باقی‌مانده از این رمان به همت دخترش مرتب و منتشر شد.

از دیگر آثار آلبر کامو می‌توان به رمان‌های سقوط و مرگ خوش، نمایش‌نامه‌های سوتفاهم و تسخیرشدگان و در نهایت به کتاب یادداشت‌ها که مجموعه‌ی خاطرات، مکالمات، افکار و عقاید اوست، اشاره کرد. برخی از این آثار مکمل مجموعه‌های مورد نظر او هستند و بعدها به عنوان بخشی از آن‌ها در نظر گرفته شدند.

یادداشت ها

نویسنده:
آلبر کامو
ناشر:
ماهی
مترجم:
خشایار دیهیمی, شهلا خسروشاهی
قیمت:
ناموجود
متاسفانه این کتاب موجود نیست

اگرچه مجموعه‌ی عدل نیمه‌کاره باقی ماند و دو مجموعه‌ی دیگر تحت عنوان عشق و خلقت هرگز به نگارش درنیامدند، اما کامو توانست طی همین مدت زمان اندک، شاهکارهایی خلق کند که سرانجام برایش نوبل ادبیات را به ارمغان آورند. او جایزه‌ی نوبل را زمانی که تنها چهل‌وچهار سال داشت، به پاس خلق «آثار مهم ادبی که به‌روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد» دریافت کرد. موفقیتی کم‌نظیر که کامو را به دومین فرد جوانی تبدیل کرد که در طول تاریخ موفق به دریافت این جایزه شده است.

آلبر کامو در حین تمرین نمایشنامه رکوئیم برای یک راهبه ویلیام فاکنر سال ۱۹۵۸
آلبر کامو در حین تمرین نمایشنامه «رکوئیم برای یک راهبه» (ویلیام فاکنر) در سال ۱۹۵۸

پایان قهرمان پوچ

سه سال پس از دریافت جایزه نوبل در تاریخ چهارم ژانویه سال ۱۹۶۰ این نویسنده‌ی فرانسوی طی یک سانحه‌ی رانندگی در چهل‌وهفت‌سالگی درگذشت. پیکر او به همراه دست‌نوشته‌ها‌ی آخرین رمانش و بلیت قطاری استفاده‌نشده، ‌در راه پاریس یافت شد. او در آخرین دقایق، از سفر با قطار منصرف شد و تصمیم گرفت سفری جاده‌ای را به همراه دوست و ناشرش، میشل گالیمار، به مقصد پاریس آغاز کند تا تعطیلات سال نو را در کنار همسر و دو فرزند خود بگذراند؛ اما تصادفی نابهنگام منجر به مرگ هر دو سرنشین شد.

تا سالیان طولانی پس از مرگ او، این حادثه تنها یک تصادف عادی تصور می‌شد، تا زمانی که شایعاتی مبنی بر عامدانه بودن این سانحه شکل گرفت. براساس گزارش‌ها و تحقیقات مظنون اصلی این حادثه وزارت اطلاعات روسیه (KGB) شناخته می‌شود و انگیزه‌ی این قتل را تلاش‌های این نویسنده در افشای جنایات دولت روسیه طی سخنرانی‌ها و مقالاتش می‌دانند. البته این شایعات هرگز به اثبات نرسید و مرگ کامو همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.

مرگ کامو در هر دو سناریو از دیدگاه پوچی که نسبت به زندگی داشت، پیروی می‌کند. پایان پوچ یا پایانی در راه عقایدش، دقیقا همان چیزی بود که کامو ارزش زندگی می‌دانست. در این جهان بی‌معنی که هیچ پاسخی برای بی‌عدالتی و رنج وجود ندارد، او راه خود را از میان پوچی‌ها ساخت و زندگی را نه برای دستیابی به هدف آن، بلکه برای خود زندگی سپری کرد. او رویای دستیابی به یک زندگی آرمانی را نداشت؛ رویایی پوچ که می‌دانست هرگز به واقعیت نمی‌پیوندد. رهایی از این رویا او را آزاد کرده بود. رها از تمام بندها زندگی می‌کرد و این زندگی عصیان او در برابر پوچی بود. «انسان مردنی‌ست. بلی، ممکن است. اما بمیریم و مقاومت کنیم و اگر مقدّر ما نیستی است کاری کنیم تا نشان دهیم که این بی‌عدالتی‌ست.»[6]

آلبر کامو پاریس ۱۹۵۷
آلبر کامو در پاریس (سال ۱۹۵۷)

منابع:

کامو، آلبر، افسانه‌ی سیزیف، ترجمه‌ علی صدوقی و دیگران، تهران، نشر دنیای نو، ۱۳۸۲

کامو، آلبر، بیگانه، ترجمه‌ی جلال آل احمد و علی اصغر خبره‌زاده، تهران، انتشارات نگاه، ۱۴۰۱

کامو، آلبر، کالیگولا، ترجمه‌ی ابولحسن نجفی، تهران، نشر نیلوفر، ۱۳۹۲


[1]- بخشی از مقدمه‌ی آلبر کامو بر رمان تهوع نوشته‌ی ژان پل سارتر

[2]- کامو، ۱۳۸۲: ۵۰

[3]- بخشی از مقدمه‌ی سارتر بر کتاب بیگانه‌ نوشته‌ی آلبر کامو

[4]- کامو، ۱۴۰۱: ۱۲ (براساس نسخه‌ی الکترونیکی کتاب)

[5]- کامو، ۱۳۹۲: ۱۱

[6]- همان، 11- 12

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

دیدگاه او نسبت به فلسفه دیدگاهی عرفانی و شرقی نبود. مطالعه فلسفه باعث شد که آلبر کامو چنان آثار عمیق و سنگینی بنویسد که او را نه‌ تنها نویسنده ای بزرگ بلکه فیلسوفی جزیی نگر خوانند. او نه تنها سبک و سیاق خاصی برای نوشتن دارد بلکه فلسفه ای متفاوت با دیگر فلاسفه در نوشته هایش به چشم می خورد.

عده ای از منتقدان و متفکران آلبر کامو را مردی دارای تفکر اگزیستانسیالیست می دانند. او دیدگاه تیره ای نسبت به زندگی و سرنوشت داشت و معتقد بود دنیایی که در آن روزگار را می گذرانیم ارزش چندانی ندارد.

کامو به سیاست علاقه ویژه ای داشت و مدت ها در این حوزه به فعالیت پرداخت. دیدگاه کامو دیدگاه متقابل بسیاری از سیاستمداران جهان است. آن ها هرعنصر جامعه را بامفهوم و جالب توجه می خوانند و دیدگاه مادی دارند. درحالی که کامو گمان می کرد بسیاری از موضوعات، ارزش توجه و بررسی ندارند و ابتدا باید به سوال های فلسفی درباره انسان، پاسخ داده شود.

مطالب پیشنهادی

هرکسی قصه‌ی خودش

هرکسی قصه‌ی خودش

مروری بر کتاب بیا با هم در ایرلند برقصیم نوشته‌ی لئو تولستوی

من ماه را می‌خواهم

من ماه را می‌خواهم

مروری بر نمایشنامه‌ی کالیگولا نوشته‌ی آلبر کامو

کدام کتاب‌‌ها به خوبی توضیح می‌دهند که چرا زندگی ارزش زیستن دارد؟

کدام کتاب‌‌ها به خوبی توضیح می‌دهند که چرا زندگی ارزش زیستن دارد؟

جولیان بگینی، نویسنده و فیلسوف بریتانیایی می‌نویسد...

کتاب های پیشنهادی