پیش از ناشتایی
نویسنده: یوجین اونیل
خدا میدونه الان ساعت چنده. از وقتی مثل همۀ احمقا رفتی ساعتتو گرو گذاشتی، دیگه حتی نمیتونیم بفهمیم ساعت چنده. آخرین چیز با ارزشی بود که داشتیم، خودتم خوب میدونستی. هیچ کار دیگهای بلد نیستی غیر از گرو، گرو... فقط بلدی بذاری گرو، آره؟ بلد نیستی بری بگردی یه کار پیدا کنی. بلد نستی مثل یه مرد بری سر کار.(با حالتی عصبی با پایش ضرب میگیرد و لبها را میجود. پس از مکثی کوتاه) آلفرد! پاشو! میشنوی چی میگم؟ میخوام قبلِ اینکه برم بیرون، اون رختخوابو درست کنم. حالم از اینجا بههم میخوره که کردیش آشغالدونی.
صفحه 16
- مترجم: یدالله آقا عباسی
- ناشر : بیدگل
- تعداد صفحات: 107
- شابک: 9786007806937
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1397
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: نمایشنامه آمریکایی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

مرشدی کوچک از دل طبیعت
معرفی کتاب صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی نوشتهی الیزابت تووا بایلی

قانون جنگل
درباره کتاب محاکمهی خوک نوشتهی اسکار کوپ-فان

پلی به سوی رهایی
مروری بر کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها نوشتهی مارک منسن
کتاب های پیشنهادی

