درباره‌ی ژان-کلود کاریر

ژان-کلود کاریر: مروری بر زندگی و آثار

گروه مترجمان

چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲

ژان کلود کریر

یکی از اصولی که توسط ژان کلود کریر[1]، فیلمنامه‌نویسی که در سن ۸۹ سالگی درگذشت، بررسی شد این بود که: «سناریو زمانی ایجاد می‌شود که شما و کارگردان یک ارتباط تقریباً تله‌پاتیک برقرار کنید. این امر مستلزم پذیرش و اعتمادی دوطرفه است که هرگز نمی‌توان منکر ارزش بسیار زیاد آن شد. فیلمنامه‌نویس باید در مواقعی آماده باشد که عزت نفس خود را مخفی کند، زیرا در نهایت این فیلم کارگردان است و شما فقط آنجا هستید تا به او کمک کنید و روند انجام کار را برایش آسان کنید.»

از جمله کارگردانانی که کریر به آن‌ها کمک کرد، لویی مال[2]، پی‌یر اتکس[3]، فولکر شلوندورف[4]، میلوش فورمن[5] و مهم‌تر از همه لوئیس بونوئل[6] بود که کریر با همکاری او شش فیلم‌نامه‌ی درجه یک برایش نوشت. کریر اولین‌بار در سال ۱۹۶۳ بونوئل را ملاقات کرد، زمانی که بونوئل در جستجوی یک نویسنده‌ی فرانسوی بود که بتواند فیلمنامه‌ای بر‌اساس کتاب خاطرات زن خدمتکار که رمان اکتاو میربو[7] در سال ۱۹۰۰ بود، بنویسد. کریر در این‌باره می‌گوید: «بونوئل تنها پس از صرف ناهار و صحبت در مورد اقتباس احتمالی کتاب، مرا انتخاب کرد. بنابراین، به اسپانیا رفتم تا با یکی از بزرگترین کارگردانان آن دوره کار کنم، مردی که عمیقاً او را تحسین می‌کردم. این اتفاق یک همکاری را آغاز کرد که تقریباً 20 سال به طول انجامید.» بونوئل ورژنی از من را در نویسندگی‌ام پیدا کرد که به خود واقعی‌ام نزدیک‌ترین بود.

ژان کلود کریر و لوئیس بونوئل

فیلم دفتر خاطرات زن خدمتکار با بازی ژن مورو[8] در نقش اصلی، افشا می‌کند که او به عنوان یک فرد از قشر متوسط جامعه چگونه توسط خانواده‌ای که برایشان کار می‌کند، متحمل انواع سرکوب‌های مختلف می‌شود. بونوئل و کریر با به‌روزرسانی داستان به اواسط دهه‌ی ۱۹۳۰ و تبدیل شخصیت جوزف به عضوی از حزب فاشیست فرانسه، طنز اجتماعی را بیشتر مورد توجه قرار دادند.

در همان ابتدای همکاری، کریر از کار با یک استاد بزرگ بسیار هیجان‌زده بود و همین موضوع باعث شد که هرگز با او مخالفت نکند. کریر در این‌باره می‌گوید: «هر‌وقت چیزی به من می‌گفت، همیشه می‌گفتم: «عالی است، بیایید این کار را انجام دهیم.» همیشه غریزه‌ی انتقادی خودم را می‌کشتم و از پیشنهاد ایده‌های خودم در مورد اقتباس خودداری می‌کردم.»

در واقع، بونوئل به تهیه‌کننده، سرژ سیلبرمن[9] گفت که کریر وقتی احساس می‌کند که اشتباهی در حال رخ دادن است، باید بیشتر با او مخالفت کند. کریر در راستای این موضوع می‌گوید: «بنابراین، از آن زمان به بعد سعی کردم که هر‌از‌گاهی به لوئیس بگویم که من این ایده را دوست ندارم.»

به گفته‌ی کریر، در زمان ساخت دومین فیلم مشترکشان، زیبای روز (۱۹۶۷)، آن‌ها تقریباً به یک احساس واقعی مشترک جهت همکاری باهم رسیده بودند. زیبای روز به نظر بونوئلِ خالص می‌رسید، اگرچه از رمانی از جوزف کسل[10] اقتباس شده بود. و با این حال، این یک رابطه‌ی کاری نزدیک بود که هیچ یک از آن‌ها نمی‌توانستند بگویند کدام یک به دیگری ایده داده است. داستان، داستانِ همسر یک دکتر محترم به نام کاترین دونو[11] بود که بعدازظهرهای خود را در مهمانی‌های باکلاس می‌گذراند و از آن لذت می‌برد. او یک زن شوخ، شیک و عاشق بود که مدام به دنبال خرابکاری و توطئه‌گری بود.

فیلم زیبای روز 1967
فیلم زیبای روز (۱۹۶۷)

اثر راه شیری (۱۹۶۸)[12]، اولین فیلمنامه‌ی اصلی آن‌ها و اولین فیلم از چهار فیلم فرانسوی اپیزودیک سال‌های آخر بونوئل دنبال شد. این اثر داستان دو ولگرد را دنبال می‌کند که از پاریس برای زیارت به زیارتگاه اسپانیایی سانتیاگو د کامپوستلا[13] حرکت می‌کنند. آن‌ها در راه با شخصیت‌های مختلفی آشنا می‌شوند که به روش‌های مختلف شش راز اصلی عقاید کاتولیک را توضیح می‌دهند. این مستقیم‌ترین برخورد کارگردان با کاتولیک بود. همچنین، فیلم‌های دیگر او به طرز جالبی آمیخته با طنز خشک بوده و شامل مخالفت‌هایی مشکل‌ساز با سیاست‌ها و نظام آن زمان بود.

در اثر جذابیت پنهان بورژوازی (۱۹۷۲) شاهد حمله‌ی شدید اما شوخ به اهداف ثابت بونوئل، دولت و ارتش بود که در آن تلاش گروه کوچکی از دوستان ثروتمند طبقه‌ی متوسط ​​برای صرف یک وعده‌ی غذایی با هم به دلیل یک سری رویدادهای عجیب میسر نمی‌شود. فیلمنامه در نحوه‌ی جابجایی بین سطوح مختلف هوشیاری و ترسیم فوبیای جمعی استادانه عمل می‌کند.

کریر توضیح داد: «در هنر یک مورد بسیار ضروری است و آن امتناع عمدی و خودآگاهانه از انطباق با استانداردهای پذیرفته شده اجتماعی است که اغلب با بیان عقاید، باورها یا قضاوت‌هایی همراه است که آن استانداردها را به چالش می‌کشد. اما من در زندگی خود با استانداردهای جامعه بسیار سازگار هستم. در واقع به صورت اتفاقی، تمام علایق و گرایش‌های من مطابق با آن استانداردهاست؛ به همین ترتیب، بونوئل نیز یک زندگی بورژوایی[14] داشت. اما برای پیشرفت، آدمیزاد باید از آنچه به او آموخته شده است فاصله بگیرد.»

همکاری ماقبل آخر آن‌ها در اثر شبح آزادی (۱۹۷۴)[15] بود، مجموعه‌ای از قسمت‌های مرتبط که از تولدو[16] در سال ۱۸۰۸ به پاریس معاصر منتقل شد و در آن افراد مختلف سعی می‌کنند عنوان عبارت کارل مارکس[17] را یا درک کنند و یا فاقد اعتبار بدانند. اگرچه بیشتر از آن چیزی که هر‌کسی فکرش را بکند، این اثر یک اثر کمیک و روان است که براندازی سیستم را دنبال می‌کند، اما ساختار آن سست است و برخی از شوخی‌ها و اهداف، بسیار ساده بوده و نشان‌دهنده‌ی تنبلی خاصی هستند. کریر از کار خود با بونوئل به طور کلی اذعان داشت: «ما مسیر محتمل‌ها را انتخاب کردیم، اما فقط در حد و مرز غیر محتمل‌ها. این تعادلی بود که حفظ آن بسیار دشوار بود.»

میل مبهم هوس (۱۹۷۷)[18]، آخرین فیلم بونوئل به عنوان کارگردان بود که بر‌اساس رمان زن و بازیچه‌ی او[19]، اثر پیر لوئیس[20] ساخته شد. در این اثر، یک تاجر ثروتمند به نام فرناندو ری[21] تحت طلسم خدمتکارش، کنچیتا[22] قرار دارد و کارول بوکت[23] و آنجلا مولینا[24] این نقش‌ها را ایفا می‌کنند. این اثر یک اثر کنایه‌دار است که به‌طور کامل نحوه‌ی عملکرد سیستم دمده‌ در برابر طبقات ممتاز را تغییر دهد.

کودکی ژان کلود کریر 1943
کودکی ژان کلود کریر (۱۹۴۳)

در حالی که بونوئل در یک خانواده‌ی ثروتمند آراگونی[25] متولد شده بود، کریر از طبقه‌ی دهقانی بود. او در یکی از کمون‌های کشور فرانسه[26]، در روستای کوچکی در منطقه‌ی لانگدُک[27] در جنوب فرانسه متولد شد. هنگامی که کریر در اوایل نوجوانی خود بود، والدینش، آلیس و فلیکس، به مونتروی، سن-سن-دنی[28] در نزدیکی پاریس نقل مکان کردند و در آنجا یک رستوران کوچک را می‌چرخاندند. او که کودکی باهوش در مدرسه بود، بورسیه‌ی تحصیلی ب مدرسه‌ی عالی عادی[29] در سن-کلو[30] را گرفت و در آنجا موفق به اخذ مدرک تاریخ شد.

بعدها کریر کار خود را به عنوان یک رمان‌نویس آغاز کرد و ناشرش او را با ژاک تاتی[31] در تماس قرار داد تا رمان‌های فیلم‌هایش را بنویسد. او از طریق تاتی با اتایکس[32] که دستیار تاتی بود آشنا شد. آن‌ها فیلمنامه‌ی دو فیلم کوتاه را نوشتند و به کارگردانی‌ هر دو اثر پرداختند: گسیختگی (۱۹۶۱)[33] و سالگرد مبارک (۱۹۶۲)[34]. همچنین لازم به ذکر است که اثر سالگرد مبارک برنده‌ی اسکار بهترین موضوع کوتاه شد و علاوه بر آن، پس از سه نامزدی دیگر کریر که بعدتر در حرفه‌اش اتفاق افتادند، او در سال ۲۰۱۵ یک اسکار افتخاری دریافت کرد. اولین فیلم کریر به عنوان نویسنده و اتایکس به عنوان کارگردان خواستگار (۱۹۶۳)[35] بود؛ فیلمی که موفقیت بزرگی در داخل و خارج از کشور به همراه داشت و اتایکس را به عنوان باستر کیتون[36] فرانسوی معرفی کرد و سپس به دنبال آن، شاهکار اتایکس، اثر یویو (۱۹۶۵)[37]، یک رمان عاشقانه - کمدی نوستالژیک دلربا بود.

فیلم سالگرد مبارک (۱۹۶۲)

علیرغم همکاری طولانی آن‌ها، سایه‌ی بونوئل تقریباً بر روی هیچ یک از فیلمنامه‌های دیگر کریر پیدا نمی‌شود؛ البته به غیر از فیلم مکس، عشق من (۱۹۸۶)[38] اثر ناگیسا اوشیما[39] که در آن همسر کسل یک دیپلمات (شارلوت رمپلینگ)[40] با یک شامپانزه ارتباط خوبی برقرار می‌کند.

با وجود شخصیت آفتاب‌پرست‌مانند مورد نیاز یک فیلمنامه‌نویس، کریر با طنزی خشک و پوچ‌گرایانه ظاهر شد و نسبت به ادعاهای بورژوازی فرانسوی مبنی بر فقدان آینده‌نگری هوشیار بود. او چندین فیلمنامه در ژانر‌های مختلف برای ژاک درای[41]، کارگردان کارکشته نوشت. بزرگترین موفقیت آن‌ها در گیشه، بورسالینو (۱۹۷۰)[42]، با بازی ژان پل بلموندو[43] و آلن دلون[44] در نقش کلاهبردارانی کوته‌فکر در مارسی فرانسه در دهه‌ی 30.

در میان معدود فیلم‌نامه‌های انگلیسی زبان کریر، سه فیلمنامه برای فورمن وجود داشت: اولین فیلم آمریکایی کارگردان اهل چک، فرار از خانه (۱۹۷۱)[45] که در آن خانواده‌های طبقه‌ی متوسط ​​حومه‌ی شهر از دید طعنه‌آمیز دو ناظر خارجی دیده می‌شوند و همچنین آثار والمونت (۱۹۸۹)[46] و اشباح گویا (۲۰۰۶)[47].

اقتباس‌های او از رمان‌ها و نمایشنامه‌هایی مانند طبل حلبی (۱۹۷۹)[48] اثر شلوندورف[49]، سوآن عاشق (۱۹۸۴)[50]، دانتون (۱۹۸۲)[51] اثر آندری وایدا[52]، سبکی تحمل‌ناپذیر هستی (۱۹۸۸)[53] اثر فیلیپ کافمن[54] و سیرانو دو برژراک (۱۹۹۰)[55] اثر ژان پل راپنو[56] حتی بهتر از قبلی‌ها بود. برای سیرانو دو برژراک، کریر قافیه‌‌‌ی دوبیتی‌های اسکندری نمایشنامه را حفظ کرد و در همان حال صحنه‌های اضافی را با ساختاری بسیار هوشمندانه به نمایشنامه اضافه کرد که کمتر کسی می‌توانست بگوید دیالوگ ادمون روستان[57] کجا متوقف و دیالوگ کریر کجا شروع شد. در همان سال، کریر دوباره به لویی مال ملحق شد، کسی که در دهه‌ی ۶۰ با او در آثاری همچون زنده‌باد ماریا! (۱۹۶۵)[58] و  دزد پاریسی (۱۹۶۷)[59] همکاری کرده است و این بار اثر می حماقت می‌کند (۱۹۹۰)[60] را با او می‌نویسد. این اثر یک کمدی - درام دلپذیر است که در کشور فرانسه که در تقابل با پس‌زمینه‌ی وقایع اتفاق افتاده در پاریس در سال ۱۹۶۸.

ژان کلود کریر

کریر علی‌رغم این‌که بسیار پرکار بود، توانست استانداردهای بالایی را حفظ کند و از این رو، شهرت خود را به عنوان بهترین فیلمنامه‌نویس حفظ کرد. او علاوه بر فیلمنامه‌ها و تله‌نمایشنامه‌هایش، یازده نمایشنامه نوشت و به همراه پیتر بروک[61]، به اقتباس کتاب ماهاباراتا[62]، محصول سال ۱۹۸۵ پرداخت و آن را به‌ شکل یک اثر صحنه‌ای نه ساعته درآورد که کارگردانی‌اش برعهده‌ی بروک بود. مهاباراتا یکی از آثار متعدد بروک بود که در تئاتر شمالی بوفه[63] یک سالن موسیقی تغییر کاربری داده شده در شمال پاریس تولید شد. بروک توانایی کریر در ارائه‌ی ایده اصلی به جای کلمات دقیق را ستود و گفت: «زبان او وضوح چشمه‌ی آب شیرین را دارد.»

از خانواده‌ی کریر، همسر سومش، نویسنده‌ای به نام نهال تجدد[64] و دخترشان، کیارا کریر[65] و دختر دیگرش، آیریس کریر[66] که حاصل ازدواج اولش با آگوستا بوی[67] بود، به یادگار مانده‌اند. همسر دومش، نیکول جانین[68] نیز پیش از او فوت کرد.

ژان کلود کریر، فیلمنامه‌نویس، متولد ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۱ بود و در 8 فوریه ۲۰۲۱ درگذشت.


منبع: theguardian


مترجم: نگار فیروزخرمی


[1]- Jean-Claude Carrière

[2]- Louis Malle

[3]- Pierre Etaix

[4]- Volker Schlöndorff

[5]- Miloš Forman

[6]- Luis Buñuel

[7]- Octave Mirbeau

[8]- Jeanne Moreau

[9]- Serge Silberman

[10]- Joseph Kessel

[11]- Catherine Deneuve

[12]- The Milky Way (1968(

[13]- the Spanish shrine of Santiago de Compostela

[14]- bourgeois: تعلق یا ویژگی طبقه‌ی متوسط، معمولاً با اشاره به ارزش‌های مادی یا نگرش‌های مرسوم آن.

[15]- The Phantom of Liberty (1974)

[16]- Toledo

[17]- Karl Marx

[18]- That Obscure Object of Desire (1977)

[19]- La Femme et le Pantin,

[20]- Pierre Louÿs

[21]- Fernando Rey

[22]- Conchita

[23]- Carole Bouquet

[24]- Angela Molina

[25]- Aragonese: آراگونی‌ها مردمان رمانتیکی هستند که خود را با منطقه‌ی تاریخی آراگون در شمال شرقی اسپانیا می‌شناسند. (منبع: ویکی‌پدیای انگلیسی)

[26]- Colombières-sur-Orb

[27]- Languedoc

[28]- Montreuil-sous-Bois

[29]- Ecole Normale Supérieure

[30]- Saint-Cloud

[31]- Jacques Tati

[32]- Etaix

[33]- Rupture (1961)

[34]- Happy Anniversary (1962)

[35]- The Suitor (1963)

[36]- Buster Keaton: جوزف فرانسیس باستِر کیتون (۴ اکتبر ۱۸۹۵ – ۱ فوریهٔ ۱۹۶۶) بازیگر، کمدین، وودویلین، نویسنده و کارگردان برنده‌ی جایزه‌ی اسکار آمریکا‌یی بود. او بیشتر با فیلم‌های صامت درخشان و چهره‌ی همیشه بی‌حالت‌اش که به «صورت ‌سنگی بزرگ» مشهورش کرد به خاطر آورده می‌شود. (منبع: ویکی‌پدیای فارسی)

[37]- Yoyo (1965)

[38]- Max, Mon Amour

[39]- Nagisa Oshima

[40]- Charlotte Rampling

[41]- Jacques Deray

[42]- Borsalino (1970)

[43]- Jean-Paul Belmondo

[44]- Alain Delon

[45]- Taking Off (1971)

[46]- Valmont (1989)

[47]- Goya’s Ghosts (2006)

[48]- The Tin Drum (1979)

[49]- Schlöndorff

[50]- Swann in Love (1984)

[51]- Danton (1982)

[52]- Andrzej Wajda

[53]- The Unbearable Lightness of Being (1988)

[54]- Philip Kaufman

[55]- Cyrano de Bergerac (1990)

[56]- Jean-Paul Rappeneau

[57]- Edmond Rostand: ادمون اوژن الکسیس روستان شاعر و نمایشنامه‌نویس فرانسوی بود. او با نئورومانتیسم مرتبط است و بیشتر به خاطر نمایشنامه سیرانو دو برژراک در سال ۱۸۹۷ شناخته می‌شود. نمایشنامه‌های رمانتیک روستان در تضاد با تئاتر ناتورالیستی رایج در اواخر قرن نوزدهم بود. (منبع: ویکی‌پدیای انگلیسی)

[58]- Viva Maria! (1965)

[59]- The Thief of Paris (1967)

[60]- Milou en Mai (May Fools) (1990)

[61]- Peter Brook

[62]- The Mahabharata (1985)

[63]- Théâtre des Bouffes du Nord

[64]- Nahal Tajadod,

[65]- Kiara Carrière

[66]- Iris Carrière

[67]- Augusta Bouy

[68]- Nicole Janin

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

من به پوزیتیویسم شما نه می‌گویم!

من به پوزیتیویسم شما نه می‌گویم!

رنه ولک: مروری بر زندگی و آثار

رولو می، روانکاو معروف آمریکایی

رولو می، روانکاو معروف آمریکایی

رولو می: مروری بر زندگی و آثار

آوای رمان عصر پسامدرن از ایتالیا

آوای رمان عصر پسامدرن از ایتالیا

ایتالو کالوینو: مروری بر زندگی و آثار

کتاب های پیشنهادی