کتاب هرس

نویسنده: نسیم مرعشی

آسمان هنوز سیاه بود که رسول از خواب پرید. به‌خاطر هوای دم‌کرده بود یا دلواپسی؛ یا صداهایی که از نیمه‌شب مدام می‌شنید و نفهمیده بود از وهم بی‌خوابی است یا واقعا آن‌ها را شنیده. دلش را نداشت بلند شود و از پنجره بیرون را نگاه کند. بی‌خوابی دلواپسی و وهم را زیاد می‌کرد و دلواپسی و وهم خواب را ناممک. دَمِ چه وقت بود وسط بهار؟ رسول فکر کرد دَم را هم خیال می‌کند. فکر فرداست که روی سینه‌اش سنگین است. نگاه کرد به مهزیار که مویش خیس بود و بر پیشانی‌اش عرق نشسته بود. ملافه را از روی تن لُختش پس زد و غلتید کنارش. تا چشم برهم گذاشت صدایی رد شد و رفت؛ شبیه خش‌خش جارو.

رسول گوش داد به روستا. لای صدای جیرجیرک و جارو چیزی داشت اتفاق می‌افتد. صدای بازوبسته شدن در، صدای راه رفتن روی خاک، هن‌و‌هن نفس‌هایی که سخت می‌رفت و می‌آمد. رسول تمام این صداها را می‌شنید و نمی‌فهمید خیال است یا نیست. از پنجره بیرون را نگاه کرد. ماه درآمده بود و انگشتی، انگشت‌های کثیفی، رویش لک انداخته بود. روستا سیاه بود. سیاه و ساکن. انگار همه چیز داشت زیر زمین اتفاق می‌افتاد. در تونل‌هایی تودرتو که به دنیای جن‌و‌پری، به دنیای مُرده‌ها راه داشت.

افزودن به پاکت خرید 140,000 تومان

کتاب هرس

  • نام کتاب: هرس
  • ناشر : چشمه
  • تعداد صفحات: 185
  • شابک: 9786002298263
  • شماره چاپ: 34
  • سال چاپ: 1402
  • موجودی : 3 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ای کاش من هم یک کاکتوس بودم؛ راحت و بی‌مسئولیت!

مروری بر کتاب شطرنج با ماشین قیامت نوشته‌ی حبیب احمدزاده

تلخی گاز خردل

مروری بر کتاب‌‌های «سفر به حلبچه» و «نفس‌های مسموم حلبچه»

رمان‌نویسی که هراس می‌آفریند!

مروری بر فال خون نوشته‌ی داوود غفارزادگان

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 140,000 تومان