کتاب مردی كه گورش گم شد
نویسنده: حافظ خیاوی
مانده بودم این زیتون چیست که خدا به آن قسم خورده. من قسم که میخوردم، بیشتر به نان قسم میخوردم. خیلیها به نان قسم میخوردند. کربلایی ایاز به برنج قسم میخورد. میگفت قسم به برنج، دست میکرد توی گونی برنج که توی مغازهمان بود، چندتا برمیداشت و میگفت: «قسم به این قل هوالله.» به انجیر هم قسم خورده بود خدا. رعنا میگفت این انجیری که ما توی مغازه داریم، نیست. خدا به انجیر خیس قسم خورده. من انجیری که رعنا میگفت ندیده بودم. میگفت یکبار دوستش برایش آورده بود. به من میگفت که چهجوری بوده. ولی من نخورده بودم. من فقط از انجیری که توی مغازه داشتیم خورده بودم؛ انجیرهایی که کرم داشتند و سیاه و کوچک بودند. بعضی از مشتریهایی که میخواستند انجیر بخرند، اول انجیری برمیداشتند، باز میکردند، کرم را که میدیدند، نمیخریدند. از من نمیخریدند. ولی پدرم...
- نام کتاب: مردی كه گورش گم شد
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 96
- شابک: 9789643623845
- شماره چاپ: 11
- سال چاپ: 1399
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
قتل خانوادگی، نفت و افبیآی
مرور و بررسی کتاب قاتلان ماه گل اثر دیوید گرن
لیلی در انجمن ماجراجویان – سفر به دانمارک، سوئد و نروژ
معرفی کوتاه کتاب کودک لیلی در انجمن ماجراجویان (سفر به دانمارک، سوئد و نروژ)
موقرمزی محبوب!
مروری بر مجموعهی آنه شرلی نوشتهی لوسی مود مونتگمری
کتاب های پیشنهادی