آی بی کلاه، آی با کلاه
نویسنده: غلامحسین ساعدی
محلهای نوساز در حاشیه شهر. صحنه، محوطهایست که از تلاقی چند کوچه بهوجود آمده. خانهها همه تازهساز است و خوشنما. طرف راست صحنه خانهای است متروک و قدیمی با در و پیکر زمخت و دیوارهای خشتی. بیشتر پنجرههای این خانه تخته کوب شده است. در نبش این خانه پنجرة دراز و بیقوارهایست که راهپلهها را روشن میکند. طرف چپ صحنه، دو خانه با دو در کنار هم و چند پنجره. خانة جلویی بالکن دارد و پنجرة بزرگی که درست روبروی راهپلههای خانة متروک قرار گرفته. عقب صحنه نمای خانة دیگریست با چند پنجره و دری بزرگ.
نیمههای شب است. چند چراغ خواب از پشت چند پنجره پیداست. تنها چراغ خانهای که بالکن دارد روشن است. ماه درآمده، نور ملایمی همه جا را پوشانده. در خانة روبرو باز میشود، اول پیرمرد و بعد سر دختر از لای در پیدا میشود، هر دو وحشت زدهاند. پیداست که تازه از خواب پریدهاند. پیر مرد «ربدوشامبر» کهنهای به تن دارد. چند لحظه با ترس و وحشت به خانة متروک خیره میشوند، گوش میخوابانند، پنجرهها را نگاه میکنند، هر دو مرددند.
- ناشر : نگاه
- تعداد صفحات: 93
- شابک: 9789643518905
- شماره چاپ: 7
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: نمایشنامه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

در میان استخوانهایم زنی آواز میخواند
معرفی کتاب طاهره، طاهرهی عزیزم، نامههای غلامحسین ساعدی به طاهره کوزهگرانی

«اگر گیر بیفتیم چه کارمان میکنن؟»
بخشی از کتاب «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی

شبنشینیهای باشکوه با جناب آقای ساعدی
مروری بر کتاب آشفتهحالان بیداربخت نوشتهی غلامحسین ساعدی
کتاب های پیشنهادی
