حضور غریبه به مثابه حضور وحشت
مروری بر کتاب ترس و لرز نوشتهی غلامحسین ساعدی
شیرین زارعپورسه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹

ترس و لرز، مجموعهی داستان کوتاه به هم پیوستهای از غلامحسین ساعدی است؛ که برای اولین بار در سال 1347 منتشر شد.

کتاب در شش قصه، به روایت زندگی روستایی مردمی در جنوب ایران و در حاشیهی خلیج فارس فارغ از محدودهی زمانی مشخصی میپردازد. داستانها توالی زمانی ندارند و حتی حرفی از نام روستا یا جزیرهی معینی به میان نمیآید. اتفاقات هر قصه مختص به همان قصه است و اثری از تبعات اتفاقات رخ داده در قصهها نیست. قصهها اما در مکانی مشابه که البته معلوم نیست کجاست و تنها از قراین و شواهد آمده در داستان میتوان حدس زد جایی در اطراف خلیج فارس است و در زمانی مشابه که معلوم نیست چه زمانی، همراه با شخصیتهایی یکسان میگذرد. در قصهها هیچ شخصیتی پررنگتر از دیگری نیست و آنچه اهمیت دارد روایت اتفاق پیش آمده است. روایت موقعیتها و برخورد آدمها در رویارویی با موقعیت است که داستان را پیش میبرد.
نقطهی اشتراک قصهها، ترس و وهم و موقعیت خارج از عادت است. فرهنگ خرافه، آداب و رسوم و اعتقادات مردم بومی از بنمایههای اصلی کتاب است.
درونمایهی ترس از غریبه و موقعیت غریب و حضور غریبه در شهر در تمام قصهها دیده میشود.
در قصهی اول، سالم احمد یکی از اهالی آبادی، غریبهای را در خانهی خود میبیند و به گمان آن که این غریبه از اهالی این جهان نیست و قدرت برتر است ترس و خیال امانش را میبرد و این ترس را با خود به میان مردم آبادی میبرد.
در قصهی دوم، غریبهای که خود را دعانویس و خط دار معرفی میکند به میان مردم میآید و نظم عادی روزمرهی مردم را برهم میزند. ازدواج میکند و بچهدار میشود و بعد هم ناپدید میشود.
قصهی سوم، قصهی زنی از اهالی که بعد از زایمان به قول مردم همان دیار هوایی شده و بعد هم از دست میرود. در همهی قصهها همیشه نیرویی ناشناخته هست که قدرتش بیشتر است. قصهها با پرسشهای ذهنی بسیاری که ایجاد کرده رها میشود و در دیگر داستانها نیز، خبری از سرگذشت شخصیتهای داستان قبل نیست. مثلا اشارهای نمیکند که از ملا و دعانویس قصه سوم خبری میشود یا نه و یا چه بلایی سر بچهی غریبهی قصهی چهارم میآید. بچهای که مردم از آن وحشت دارند و همه چیز او عجیب است. او را از کناری پیدا میکنند و در بیابانهای اطراف آبادی رهایش میکنند بدون آن که مشخص شود او کیست، از کجا آمده و یا چه میخواهد.
در قصهی پنجم اما حضور این نیروی غریبه و قدرتمند و شگفتانگیز بیشتر از دیگر قصهها به چشم میخورد. اهالی روستا با همکاری هم، برای رونق دادن به کسب و کار کوچک خود، لنجی خریدهاند که گرفتار طوفان میشود. آنها طوفان را نیرویی میدانند مافوق بشر که اراده و خواسته دارد نه پدیدهای آب و هوایی و طبیعی:
« آن وقت عاملهها پشت سر هم به طرف دیگر مطاف راه افتادند. چیزی نرفته بودند که ناگهان عبدالجواد داد زد:« هی، هی، اونجارو،اونجارو!»
همه برگشتند و زکریا را دیدند که سوار بر تخته پارهای روی آبها افتاده است. پسرکدخدا پرید توی آب و کمک کرد، زکریا را سوار عامله کردند. مردی که تکهای چرم روی شانهاش بسته بود به زکریا آب داد. محمد حاجی مصطفی نشست روبهروی زکریا، در حالی که شانههای او را گرفته بود، تند تند میپرسید:« هی، زکریا، چطور شد؟ چطور شد؟»
زکریا چشمهایش را باز کرد و گفت:« رفت زیر آب.»
محمد حاجی مصطفی گفت:« پس چطور شد تو نرفتی؟»
زکریا گفت:« منو نمیخواست، موتور لنجو میخواست.»
و چشمهایش را بست و به خواب رفت.» (ساعدی، 1347: 147)
یکی از سرچشمههای ترس، که از بنمایههای تکرارشونده و اصلی در این کتاب است، برخورد ماورایی مردم با پدیدههای طبیعی است. فضای جامعهی به تصویر درآمده، فضای جامعهای بسته است که با فقر دست و پنجه نرم میکند. شیوهی زندگی، شیوهی زندگی جمعی و قبیلهای است. همه با هم و درکنار هم در تمام لحظات داستان حضور دارند. اگر علاقهمند به مطالعهی داستانهای کوتاهی باشید که مدتی ذهنتان را مشغول کند و اگر علاقهمند به ادبیات بومی و شنیدن داستانهایی خارج از فرهنگ شهرنشینی و جغرافیای شهری هستید؛ این کتاب برایتان لذتبخش خواهد بود.
ترس و لرز | نشر نگاه
نویسنده: غلامحسین ساعدی ناشر: نگاه قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: 43,500 تومان
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید