کتاب کوری | نشر مروارید (گالینگور)

نویسنده: ژوزه ساراماگو

صدای انفجار سربازها را نیمه برهنه از چادر بیرون کشید. سربازها از یکان ویژه حفاظت بودند که وظیفه حفاظت از تیمارستان را به عهده آنها گذاشتند. گروهبان فورا حاضر شد. اینجا چه خبر شده، سرباز با ترس و لرز جواب داد یک کور، یک کور، کو، کجاست، آنجاست با قنداق تفنگ به دروازه اشاره کرد، من چیزی نمی‌بینم، آنجا بود، خودم دیدم. سربازها آماده بودند و به خط شدند. تفنگ‌هاشان مسلح بود. گروهبان دستور داد نورافکن‌ها را روشن کنید. یکی از سربازها رفت بالای کفی و چند ثانیه بعد نور خیره‌کننده‌ای دروازه ساختمان و محوطه جلوی آن را روشن کرد. اینجا که کسی نیست حیف نان. چند تا فحش آبدار هم آماده کرده بود که ناگهان چشمش افتاد به مایع سیاهی که زیر نور تند از زیر دروازه بیرون می‌زد. گفت تمامش کردی.


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب کوری | نشر مروارید (گالینگور)

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

افراط فلاکت بار

مروری بر کتاب انجیل سفید نوشته‌ی توبیاس وولف

من کور شده‌ام

مروری بر کتاب کوری نوشته‌ی ژوزه ساراماگو

انسان شود برادر انسان

معرفی کتاب شکستن طلسم وحشت نوشته‌ی آریل دورفمن

کتاب های پیشنهادی