کتاب بینایی

نویسنده: ژوزه ساراماگو

چراغ‌های خیابان‌ها روشن شد و شعله غروب در افق فروکش می‌کرد، تاریکی آسمان آرام‌آرام گسترده می‌شد. طولی نمی‌‌کشید شب فرا می‌رسید. کمیسر روی زنگ در دست گذاشت. تعجبی هم نداشت معمولا پاسبان‌ها زنگ در را می‌زنند، مشت و لگد به در نمی‌زنند. زن دکتر در را باز کرد و گفت، فردا منتظرتان بودم، کمیسر. باید ببخشید، الان آمادگی نداریم با شما صحبت کنیم، مهمان داریم، می‌دانم مهمان‌های شما را می‌شناسم، البته شخصا نمی‌شناسم اما می‌دانم کیستند، فکر نمی‌کنم این دلیل خوبی برای راه دادن شما باشد، خواهش می‌کنم، دوستان من ربطی به مطلبی که شما را به اینجا کشانده ندارند. حتما اگر بدانید چه چیزی مرا به اینجا کشانده راه می‌دهید، بفرمایید تو.


مروری بر کتاب بینایی نوشته ژوزه ساراماگو را در آوانگارد بخوانید.

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب بینایی

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

کمی از خودت بگو

مروری بر کتاب تغییر اثر مو یان

پرده‎‌برداری از مبهم‌ترین و اسرارآمیزترین تضاد هستی

معرفی کتاب سبکی تحمل‌ناپذیر هستی (بار هستی) نوشته‌ی میلان کوندرا

رازهای سهمگین یک نیمکت

مروری بر کتاب سنترال پارک نوشته‌ی گیوم موسو

کتاب های پیشنهادی