کتاب دیدار

نویسنده: احمد محمود

چراغ راهنمایی چقدر طول کشیده بود «هووف!» یک لحظه فکر کرده بود که پاهاش مثل دو بادنجان پخته، تو چرم داغ کفشها ورم کرده است - بوق، بوق، بوق! چشم را هم گذاشته بود: به خانه که برسد، اول - اگر باشد - دو قاچ طالبی یخزده میخورَد و بعد، تا زنش سفره را بیندازد و تا ناهار بکشد، دست و پا را خنک می‌کند - همیشه چیزی باید حالش را به هم بزند: بوی تُند عرقِ پشت گوش راننده بود که به دماغش خورده بود؟ جلو نشسته بود، میان راننده و مسافر - کیف رو زانوها، آرنجها چسبیده به پهلوها و زانوی چپ ... با فلاکت زانو را پس کشیده بود تا دنده و دست راننده راحت باشد. اگر ناچار باشد تو سالهای پیری مثل همین راننده جان بکَند مصیبت است. همیشه همین فکر را کرده بود، همیشه همین فکر را می‌کرد که تا جوان است - و حالا دیگر جوان نبود - باید سخت کار کند، باید درآمد داشته باشد و پس‌انداز کند - شاید مستغلاتی بخرد؛ شاید مزرعه‌ای و یا شاید در زادگاهش چند صد اصله نخل - تا پیرانه‌سر، آسایش داشته باشد.

صفحه ۴۹

افزودن به پاکت خرید 97,000 تومان

کتاب دیدار

  • نام کتاب: دیدار
  • ناشر : معین
  • تعداد صفحات: 288
  • شابک: 9789645643278
  • شماره چاپ: 13
  • سال چاپ: 1401
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تنها مرگ می‌تواند انسان را متقاعد کند

مروری بر مجموعه‌ی داستان کوتاه «سه کتاب» اثر «احمد محمود»

روزگار تلخ آقای نویسنده

احمد محمود: مروری بر زندگی و آثار

درخت مقدسی که قاتل شد

مروری بر کتاب درخت انجیر معابد نوشته‌ی احمد محمود

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 97,000 تومان