کتاب قصه آشنا
نویسنده: احمد محمود
ستون شکسته
انگار صد سالی هست که پشت به ستون شکستة در خانه، چارزانو نشسته است - «حالت خوبه ابویعقوب؟» درِ خانه از جا کنده شده است. سقف دالان ریخته است - «بده برات بپیچم ابویعقوب.» توتون میریزد تو دامن دشداشهاش - «دستات میلرزه ابویعقوب، بده بپیچم. لج نکن!» صدای کامیون است. دور - سرِ چارراه - کج کرده است تو خیابان. توپ لوله بلندی یدک میکشد. لولة توپ، انگار به تیرک کج برق میساید - دیگر نیست. صدای کامیون نمیآید، باید از قهوهخانه صلواتی رد شده باشد - «سیگارِ ناشتا، ابویعقوب؟ دلت ضعف میره!» کبریت میکشد، پک میزند، سرفه میکند. دُم جنبانک ابلقی مینشیند رو سیم سرگردان برق. گلولة توپ دیوار خانه را کوبیده است. تاقچههای لطمه دیدة اتاق پیداست. صدای انفجار میآید - از دور، خفه و گنگ: بوم، بوم، بوم. دُم جنبانک میپرد - «خسته نشدی ابویعقوب؟» انگار به زمین چسبیده است، انگار به ستون شکسته چسبیده است - «دلت هوف نکرد؟ اقل كم برو کنار شط ابویعقوب!»
صفحه ۷۷
- نام کتاب: قصه آشنا
- ناشر : معین
- تعداد صفحات: 108
- شابک: 9789641651093
- شماره چاپ: 5
- سال چاپ: 1401
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
زیر پوستهی روئین اجتماع
مروری بر کتاب زائری زیر باران نوشتهی احمد محمود
تنها مرگ میتواند انسان را متقاعد کند
مروری بر مجموعهی داستان کوتاه «سه کتاب» اثر «احمد محمود»
روزگار تلخ آقای نویسنده
احمد محمود: مروری بر زندگی و آثار
کتاب های پیشنهادی