کتاب طوفان در مرداب

نویسنده: لئوناردو شاشا

با آنکه نزدیک به دو ساعت از نیمه شب می‌گذشت، کلیسای سن جاکومو هنوز باز بود. جوزپه تریاکا، کارگر جوان طلاکاری که محل کارش را ترک می‌کرد، با دیدن در باز کلیسا به فکر افتاد که به اعترافخانه برود و خود را از باری که از چند روز پیش بر ذهنش سنگینی می‌کرد خلاص کند. از طرفی، عید پاک نزدیک می‌شد و از واجبات بود که هر مؤمنی دست کم به این مناسبت آداب اعتراف و عشاء را به جا بیاورد. و تریاکا خودش را در توطئه‌ای درگیر می‌دید که نمی‌توانست بد و خوب آن را از هم باز شناسد.

تقریباً در همان هنگام، سرجوخه کارلو شلانر - از هنگ خارجی - در وضع روحی مشابهی بود و نسبت به ارتش همان چیزی را حس می‌کرد که جوزپه تریاکا به کلیسا حس کرده بود.

در نتیجه، در همان هنگام که کشیش پیتزی کارگر طلاکار را به کاخ سلطنتی می‌برد، سرتیپ یاوک هم به کاخ می‌رفت و سرجوخه‌ای را همراه داشت.

صفحه ۱۵۰

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان

کتاب طوفان در مرداب

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

یگانه‌وحشی

معرفی نمایشنامه آیلف کوچولو نوشته‌ی هنریک ایبسن

ویران‌شهر اورول یا واقعیت امروز؟

مروری بر کتاب ۱۹۸۴ نوشته‌ی جورج اورول

چرا زندگی بهتری نمی‌سازیم؟

مروری بر کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته‌ی جفری یانگ و جنت کلوسکو

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان