کتاب درخت زیبای من
نویسنده: ژوزه مائورو ده واسکونسلوس
به دنبال کشف اشیا
دست در دست هم، در خیابان راه میرفتیم، عجلهای نداشتیم. توتوکا به من درس زندگی میداد و من هم خیلی راضی بودم. چون برادر بزرگترم دستم را گرفته بود و خیلی چیزها یادم می داد. چیزهای بیرون خانه را یادم میداد. در خانه خودم به تنهایی همه چیز را کشف میکردم و یاد میگرفتم، و خب، چون این کارها را به تنهایی میکردم مرتکب اشتباه میشدم، و برای همین اشتباهها هم مرا دمر میخواباندند و ضربهای نثار لنبرهایم میکردند. اوایل کسی مرا نمیزد، اما بعد همه به ماجرا پی بردند و وقتشان را صرف این میکردند که بگویند من شيطانم، طاعونم، گربه لعنتی ولگردی هستم. نگران این چیزها نبودم. اگر در خیابان نبودم،: زیر آواز میزدم. آواز خواندن معرکه است. توتوکا، گذشته از این که آواز میخواند، کار دیگر هم بلد بود، میتوانست سوت بزند. اما من هر قدر هم که تقلید میکردم، نمیتوانستم صدایی در آورم. توتوکا تشویقم میکرد.
صفحه ۱۳- نام کتاب: درخت زیبای من
- مترجم: قاسم صنعوی
- ناشر : جغد
- تعداد صفحات: 204
- شابک: 9786229955895
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1401
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان برزیلی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
ماه؛ دوستی برای زمین
مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشتهی استیسی مک آنلتی
همهی اینها زندگی من را ساختند
مروری بر کتاب کودک تکههایی که من شدند نوشتهی رنه واتسون
فرهنگ خانوادگی
نقد کتاب فرهنگ خانوادگی اثر الیزابت آسودو
کتاب های پیشنهادی