کتاب پاریس جشن بیکران، داستان گذران روزهای زندگی ارنست همینگوی است در خلال سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶، هنگامی که در جوانی و آغاز زندگی مشترک با نخستین همسرش به پاریس نقل مکان میکند. همینگوی از نویسندههای برجستۀ معاصر ایالات متحدۀ آمریکا و برندۀ نوبل ادبیات ۱۹۵۴ است. او در سالهای آغازین نویسندگی حرفهای خود بنا به پیشنهاد دوست و استادش «شروود اندرسن» به پاریس میرود درحالیکه همسر، پسر کوچکش و چمدانی از قصّههایش را به همراه دارد. چمدانی که در راه دزدیده شده و هیچوقت هم پیدا نمیشود.
کتاب فصلهای کوتاه و شیرینی دارد. فضای پاریس دوستانه، مهربان و بهیادماندنیست و از نویسندهای که در سالهای شهرتش معروف به بداخلاقی و دائمالخمریست، خبری نیست. هر فصل شبیه آلوهای کوچکِ طلایی ست وقتی زیر دندان میترکند و طعم شگفتانگیز ترش و شیرینشان، روی زبان پخش میشود. توصیفهای کتاب از فضا، شهر و افراد صادق است، جایی که باید بخنداند به شیرینترین شیوهی ممکن طنز و آن جا که باید، محزون است.
بسیاری از شخصیتهای حاضر در کتاب، شخصیتهای مهم آن زمانه در هنر و ادبیاتاند و همین موضوع، کتاب را برای خوانندهای که ادبیات را حرفهایتر دنبال کرده جذاب است. «اسکات فیتزجرالد» و همسرش «زلدا»،«ازرا پاوند»، کتابفروشی مشهور «شکسپیر و شرکا» -که هنوز هم در پاریس پابرجاست- و کتابفروشِ آن «سیلویا بیچ»و همچنین «گرترود اشتاین»، تنها بخشی از بزرگان هنر و ادبیات هستند که در این کتاب حضور دارند.
کتاب حتی میتواند درسی آموزنده برای نویسندههای جوان باشد. نظم و پشتکار همینگوی در جایجای کتاب به چشم میخورد؛ مهمترین بخش را اما بهنظر «ماریو بارگاس یوسا» در مؤخرۀ کتاب نوشته است: «یک چیز روشن است: زندگی کولیوار تنها در صورتی میتواند به ادبیات یاری رساند که بهانهای برای نوشتن باشد؛ اگر جریان وارونه شود (چنانکه مکرراً میشود) زندگی کولیوار و بیبندوبار نویسنده را میکُشد. زیرا ادبیات سوداست و سودا انحصارطلب است».
و شیرینترین بخش در این کتاب آن است که در صفحهصفحۀ کتاب، پاریس مهربان است. پاریسی که به گفتۀ همینگوی بعدها دیگر هیچوقت به آن پاریسِ روزهای جوانی نمانْد. پاریسی که برای خیلی از ما تبدیل به رؤیایی جدانشدنی و سحرآمیز شده است. تماماً «جشن بیکران».
اگر بخت یارت بوده باشد تا در جوانی در پاریس زندگی کنی، باقی عمرت را، هر جا که بگذرانی، با تو خواهد بود؛ چون پاریس، جشنی است بیکران. (همینگوی به یکی از دوستان خود، ۱۹۵۰ )
هفت فیلم سینمایی اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به این اثر همینگوی دارند. اول؛ در فیلم کمدی مدرنها (1988) شخصیتهای این کتاب به زندگی برمیگردند. دوم؛ این کتاب بین نیکولاس کیج و مگ رایان در شهر فرشتهها (1998) دست به دست میشود. سوم؛ فیلم وودی آلن با نام نیمهشب در پاریس (2011) آنگونه به تصویر کشیده شده که همینگوی روایت کرده است. همچنین در دو دیالوگ فیلم از کلمهی " پاریس، جشن بیکران" استفاده میشود. چهارم؛ در فیلم "کلمات" (2012) گزیدهای از کتاب "پاریس، جشن بیکران" از خلال دستنوشتهای در یک کیف قدیمی خوانده میشود. پنجم؛ در فیلم کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (2014) یکی از کتابهایی که در قفسه کتابها در خانه استیو راجرز بود، همین کتاب همینگوی است. ششم؛ در فیلم آمریکایی کارت پستالهای آمریکایی (1979) شخصیت داستان نقل قولی از این کتاب را به دوست آمریکایی خود میگوید تا او را قانع کند که به جای درس خواندن بهتر است از زندگیاش لذت ببرد. هفتم؛ در فیلم کمدی فرار هارولد و کومار از خلیج گوانتانامو (2008) کتاب مورد علاقه یکی از شخصیتها همین کتاب است.
پاریس جشن بیکران یکی از رمان های ارنست همینگوی نویسنده شهیر آمریکایی است که در سال 1964 نوشته شده است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین “در زمان ما”، “پیرمرد و دریا”، “خورشید همچنان میدمد”، “” و"وداع با اسلحه" به فارسی ترجمه شده است.
پاریس جشن بیکران
ارنست همینگوی، پاریس جشن بیکران، چاپ پانزدهم ،مترجم فرهاد غبرائی ، نشر کتاب خورشید
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.