مسیری بین تاریکی و روشنی
مروری بر کتاب جان شیفته نوشتهی رومن رولان
زهرا یوسفیشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰

کتاب جان شیفته اثر رومن رولان، نویسندهی شهیر فرانسوی، جزو مهمترین و محبوبترین رمانهای جهان است. کمتر کسی را میتوان یافت که به نحوی نام این اثر به گوشش نخورده باشد. اغلب افراد علاقهمند به ادبیات داستانی در سراسر دنیا با رومن رولان و دو اثر برجستهاش، ژان کریستف و جان شیفته آشنایی ضمنی دارند و بسیاری با آنها مأنوساند.
انس با کتاب را میتوان به روشهای گوناگونی توصیف کرد. از یک منظر، کتاب خواندن شبیه به نوعی معاشرت است؛ گفتوگو با دوستی خلاق، خوشسخن و دوستداشتنی که هر لحظه ما را با جهانی از ناگفتهها و ناشناختهها روبهرو میکند و معاشرتی که سرشار از آموختن و تجربه کردن است. کتاب میتوان پنجرهای روشنیبخش باشد؛ روزنهای نو برای از نو دیدن و از نو اندیشیدن. یکی از کتابهایی که میتواند امکان تجربهی زندگیهای نزیسته را برای ما فراهم سازد و ذهنمان را با خود همراه کند و دریچهی جدیدی از ادبیات به روی خواننده باز کند، کتاب جان شیفته از رومن رولان است.
جان شیفته کتابی به نسبت طولانی است و در چهار جلد نوشته شده است؛ اما این مسئله نباید باعث شود از خواندن آن صرف نظر کنیم. در نگاه اول شاید بهنظر رسد خواندن یک رمان هزاروهفتصدصفحهای چندان کار سادهای نیست و تنها خوانندگان صبور و پرحوصله از عهدهی آن برمیآیند؛ اما تجربه نشان داده حساب جان شیفته از دیگر کتابهای طویل و عریض جداست. گرچه کتاب حجم بالایی دارد، بسیار خوشخوان است و بهسادگی مخاطبش را با خود همراه و همدل میکند. در ادامه بیشتر از این کتاب زیبا و خواندنی خواهیم گفت.
رومن رولان؛ روشنفکری و آرمانگرا
رومن رولان (1866_1944) چهرهای سرشناس و نامآشنا در ادبیات فرانسه است. او که موفق به دریافت جایزهی نوبل 1915 شد، در زمینههای متنوعی چون داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، زندگینامهنویسی، موسیقی و... فعالیت داشته است.
رولان نوشتن کتاب را در سال 1933 آغاز و زمان قابلتوجهی را صرف آن کرد. او چندان توجهی به زمان نداشت، بلکه بیشتر بر کیفیت نوشتههایش اهتمام میورزید؛ حساسیتی تحسینبرانگیز. به نظر میآید او عقیده داشت خلاقیت و تفکر تنها لازمهی نویسندگی نیست؛ بههمین دلیل در تلاش بود از علومی مانند روانشناسی، هنر، تاریخ و فلسفه نیز برای نوشتن این کتاب بهره گیرد. وی هنگام نوشتن این اثر ساعتهای زیادی را وقف مطالعهی این دسته از علوم کرد تا در نوع خود بهترین اثر را بیافریند.
رومن رولان در یک خانواده ثروتمند متولد شد. باتوجه به طبقهی اجتماعیاش، از همان سالهای نوجوانی و آغاز جوانی با الهام گرفتن از افرادی چون باروخ اسپینوزا و لئو تولستوی، اهمیت علوم انسانی را درک و در راه کسب آن کوششهای بسیاری کرد. بدین ترتیب دنیای او پر از مفاهیم روانشناسی، تاریخی، ادبیاتی و… شد.
تحصیلات رومن رولان در زمینهی تاریخ و روانشناسی بود؛ اما مطالعاتی جدی در زمینهی فلسفه نیز داشت. فلسفه به او در بهتر فکر کردن و تحلیل مسائل کمک میکرد. موسیقی از دیگر علاقهمندیهای وی بود؛ تا آنجا که پایاننامهی خود را دربارهی تاریخ اپرای اروپا نوشت. مدتی نیز در دانشگاه سوربن به تدریس تاریخ موسیقی میپرداخت. وی در زندگی خود دو بار عشق را تجربه کرد. زندگی زناشویی او با همسر اولش، کلوتیلد برئال، از سال 1892 شروع شد و پس از نه سال به جدایی انجامید. پس از این جدایی، رولان، بیش از سی سال تنها ماند تا اینکه در سال 1934 با ماری کوادچف ازدواج کرد. آن دو ظاهرا پیوند عاشقانهای با یکدیگر داشتند و تا پایان عمر کنار هم ماندند.
رومن رولان یکی از صلحطلبترین نویسندهها است. او با سران سیاسی زیادی از جمله استالین و گاندی دیدار و آشنایی داشت و گرچه به مکتب مارکسیسم اظهار علاقه میکرد؛ اما استالین و سوسیالیسم را بهشدت مورد نقد قرار میداد. دنیایی همراه با صلح و دوستی دنیای ایدهآل او بود و همیشه از آن مینوشت.
رولان در طول حیاتش جوایز و افتخارات زیادی کسب کرد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
- جایزه بزرگ آکادمی فرانسه 1913
- مدال گوته سال 1933. باوجود اعتبار قابلتوجه این جایزه، رولان به دلیل اختلاف نظری که با دولت نازیها داشت، جایزه را نپذیرفت.
- نشان لژیون دونور 1910
خلاصهی رمان جان شیفته
بسیاری از تحلیلگران موفقیت رومن رولان در کتاب جان شیفته را به خاطر تسلط او بر هنر و تاریخ میدانند و اعتقاد دارند که جان شیفته ترکیب شگفتانگیزی از ادبیات، هنر و تاریخ است. جان شیفته یک کتاب فرانسوی است؛ اما مرزهای سیاسی را درنوردیده و بر بسیاری از آثار ادبی بعد از خود در سطح جهانی تاثیرگذار بوده است. این کتاب زندگی و اتفاقات پیش روی زنی به نام آنت ریوی یر را روایت میکند. داستان در اوایل قرن بیستم روایت میشود؛ روزهایی که زنان اروپا نیز همچنان با ترکشهای رویکرد جنسیتمحور دستوپنجه نرم میکردند. آنت نجیبزادهای است زیبا و تحصیلکرده که از او انتظار میرود با یک ازدواج شایسته، تبدیل به زنی کامل شود؛ اما این تمام چیزی نیست که او میخواهد. او عشق را به خوبی درک میکند و آن را میجوید؛ ولی نمیخواهد روحش را تسلیمِ چیزی کند، حتی روژهی محبوبش. «نمیدانم. ... دلم نمیخواهد چیزی بگویم که حس نکرده باشم و باز برای آنکه راستگو باشم، باید بگویم این استعداد هنوز چنانکه باید در من بیدار نشده است. فعلا هم، تا زمانی که زندگی آنچه را که نمیدانم بر من کشف نکرده است، به نظرم میرسد که زن در هیچ حال نمیباید همهی زندگیاش را در عشق به فرزند غرق کند. من یقین دارم که میتوان بچهی خود را خوب دوست داشت، کارهای خانه را بهدرستی انجام داد و باز _چندان که باید_ بخشی کافی از خود را برای آنچه اساسیتر است حفظ کرد.
_آنچه اساسیتر است؟
_روح شخص.
_نمیفهمم. [...] پس دوست ندارید.
_چرا، روژه. من دوستتان دارم. ولی هیچکس نمیتواند همهی خودش را بدهد.»[1]

آنت مانند دیگر زنان اروپایی همعصر خود نیست؛ او آزادی روحش را به رسمیت میشناسد و از سرکوب شدن بیزار است. او چون سربازی در خط مقدم است؛ زنی که دوست دارد خلاف جهت زمانه حرکت کند و بندهای محدودکننده را پس بزند. «زن شیفته که با دستهای تبدارش خود را از رویا بهدربکشد، از رویایی به رویای دیگر، تا به آخرینشان میرسد.»[۲] رومن رولان کتاب را از روزگار جوانی آنت شروع میکند. آنت پدر خود را از جان و دل دوست دارد؛ اما او را از دست میدهد. از دست دادن پدر نقطهی تحولی در زندگی این دختر است. مرگ پدر آنت را غمگین و دلشکسته میکند. پس از مدتی او متوجه میشود خواهری به نام سیلوی دارد که تمام عمر از وجود او بیخبر بوده است. تلاش برای پیدا کردن سیلوی، ابتلای به عشق، مادر شدن و از دست رفتن ثروت خانوادگی، ناگهان آنت را به دنیای ناشناختهای وارد میکنند؛ دنیای که در آن با تنهایی، فقر و رنج مواجه میشود. با این همه او از پای نمینشیند. پسرش مارک را بهتنهایی بزرگ میکند، خانوادهاش را سامان میدهد و سعی میکند در روند حرکت جامعهی فرانسه بهسوی مدرنیته، تاثیرگذار باشد. او زنی سرسخت و معتقد به برابری و عدالت است. درست زمانی که زندگی ریوییرها بهسوی آرامش میرود، آشوب جنگ از راه میرسد و بار دیگر زندگی آنت را دستخوش تحولات بزرگ و تلخی میکند...
داستان آنت سرشار از موفقیتها و شکستها است ولی ایستادگی نقطهی قوت اوست. روایت زندگی او تا سالهای پیریاش ادامه پیدا میکند؛ منتهی به رودخانهای روان...
جان شیفته تنها داستانی بهوسعت زندگی آنت نیست؛ رومن رولان بر آن بوده که تحلیلهای خود از روزگار فرانسه و نقطه نظرات شخصیاش را نیز وارد کتاب کند و در کنار روایت زندگی آنت، به بازتاب مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز بپردازد. جان شیفته در کنار نقش مهمی که در بهتصویر کشیدن مسیر بیداری زنان فرانسه دارد، از زندگی آدمی، خوشیها و ناخوشیهای آن، تنهایی، خودساختگی، چالشهای روابط و... نیز سخن میگوید. بسیاری این کتاب را تلفیقی از فلسفه، روانشناسی و افکار پیچیدهی نویسنده میدانند و به آن لقب کتاب هزار جادو میدهند.
ترجمهها
بهنظر میرسد تنها و بهترین ترجمهی جان شیفته به همت و با تلاشهای مستمر محمود اعتمادزاده مشهور به م. ا. بهآذین، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی معاصر صورت پذیرفته است.
جملاتی از کتاب جان شیفته
«آنت در منش خود به هیچ رو محتاط نبود. عشق نیز احتیاط را به او نمیآموخت. نیاز به اعتمادی جوانمردانه در او پدید میآورد. اکنون که مطمئن بود هم دوست دارد و هم دوستش دارند، هیج چیز را پنهان نمیداشت. هیچ چیز نمیتوانست او را از آن کس که دوست میداشت دور کند؛ پس برای گه در پی بزک کردن خود باشد؟ با عواطف سالمی که داشت، از آن که چنان است که هست شرمنده نبود. بگذار آنکه دوستش دارد، همانگونه ببیندش که هست! آنت البته به سادگی ژولین، به عدم درک او و رمندگیهای او پی برده بود. در آن لذتی مهرآمیز و رندانه مییافت. دوست داشت خود نخستین کسی باشد که روح زنانهای را بر او مکشوف میدارد.»[۳]
«معرکهی جهان به روح استیلاجو انباشته است. آنت خود را در آن بازمیشناسد... منم، این جانهای تبدار... منم، این نیروهای نهفته، این دیوهای جامهبرافکنده، این قربانیها، این بیرحمیها، این شورها، این خشونتها... منم این قدرتهای نفرینشده و مقدس که در کار بیرون آمدن از ژرفنا هستند... آنچه در دیگران است، در من هست. من خود را پنهان میداشتم. خود را کشف میکنم. تاکنون من تنها سایهای بودم از آنچه هستم. تاکنون، در روزهای خود، من رویا را زندگی میکردم و آنچه واقعی بود در رویاهای واپسزدهام بود.»[۴]
جان شیفته (4 جلدی)
نویسنده: رومن رولان ناشر: دوستان قطع: گالینگور،رقعی نوع جلد: گالینگور قیمت: 280,000 تومان
[1]- رولان، 1378: 174 و 175
[۲]- همان: 15
[۳]- همان: 312و 313
[۴]- همان: 542
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید