
کتاب اتللو | نشر دات
بانوی من، باز همان خواهش پیشینم: تمنا دارم با پایمردی موثر خویش مرا به زندگی بازگردانید و بار دیگر از دوستی کسی که با همه نیروی قلب خود محترمش میشمارم برخوردار سازید. اما چشم دارم که کارم به امروز و فردا نکشد! اگر خطای من چندان بزرگ بوده است که خدمات گذشته و پشیمانی کنونی من، یا قول رفتار شایسته در آینده، هیچ یک از عهده جبران آن برنیایند، دستکم دانستن آن باز به سود من است. بدین سان، ناگزیر جامه رضا خواهم پوشید و در لاک حرفه دیگری خواهم رفت، تا بخت چه یاری کند!
صفحه 98



چولکاتورین؟ بازارف؟ ما همه آدم زیادی هستیم.
معرفی کتاب یادداشتهای آدم زیادی نوشتهی ایوان تورگنیف

عشق میتواند انسان را به دروغهای بزرگی وادار کند
مروری بر نمایشنامهی نوای اسرارآمیز نوشتهی اریک امانوئل اشمیت

از من الآن نپرس خاستگاه دموکراسی کجاست، شاید بعدها بدانم
معرفی کتاب فرود و فراز دموکراسی نوشتهی دیوید استاساویج