بانوی من، باز همان خواهش پیشینم: تمنا دارم با پایمردی موثر خویش مرا به زندگی بازگردانید و بار دیگر از دوستی کسی که با همه نیروی قلب خود محترمش میشمارم برخوردار سازید. اما چشم دارم که کارم به امروز و فردا نکشد! اگر خطای من چندان بزرگ بوده است که خدمات گذشته و پشیمانی کنونی من، یا قول رفتار شایسته در آینده، هیچ یک از عهده جبران آن برنیایند، دستکم دانستن آن باز به سود من است. بدین سان، ناگزیر جامه رضا خواهم پوشید و در لاک حرفه دیگری خواهم رفت، تا بخت چه یاری کند!
صفحه 98
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید