ورود به آوانگارد

رقص مرگ در میدان روح و تن

مروری بر کتاب ساعت بی‌عقربه نوشته‌ی کارسون مکالرز

زهرا امیربیک
یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

مرگ برای همه یکسان است اما هر آدمی به شیوه‌ی خاص خودش می‌­میرد...

کتاب با این جمله آغاز می‌­شود و تا پایان داستان مفهوم مرگ با تک‌تک شخصیت‌های این داستان بازی می‌­کند.

این رمان دو زندگی را به صورت موازی روایت می‌­کند:

یک زندگی، فردی به نام جی تی مالون که داروساز و صاحب یک داروخانه در یک شهر کوچک است و با شروع قصه متوجه می‌­شود که دیگر زمان زیادی برای زندگی ندارد و بیماری سر تا سر وجودش را فراگرفته است .کل زندگی مالون همین است؛ همسر و فرزندانی بی‌حاشیه و داروخانه‌ای که تقریبا تمام عمرش را در آنجا سپری کرده است.

زندگی بعدی داستان قاضی پیری‌ست که سودای سیاست و شهرت حواسش را از مرگ پرت کرده و در سال‌­های آخر عمرش تازه به فکر رئیس جمهور شدن می‌­افتد.

او که به شدت با رنگین پوست‌ها خصومت دارد ، در تمامی فعالیت­‌هایش با این تفکر پیش رفته است. قاضی همسر و پسرش را از دست داده و با نوه‌ی نوجوانش زندگی می‌­کند که جستر نام دارد. پسر قاضی که خود نیز به همین حرفه می‌­پرداخته پس از شکستش در یک جلسه محاکمه قتل، خود دست به خودکشی می‌­زند و این تلخ‌ترین واقعه­‌ی زندگی قاضی است و همیشه از آن به بدی یاد می‌­کند.

جستر نیز که مانند پدرش از فعالیت­‌های نژادپرستی پدربزرگش متنفر است و با تمام احترامی که برای قاضی قائل است از یک جایی به بعد رسما با اون به مخالفت می‌­پردازد.

و اما شرمن ، رنگین پوست جوانی که در یک حادثه جان قاضی را نجات می‌­دهد و بعد تنها هم‌دم قاضی شده و حتی از جستر به قاضی نزدیک‌تر می‌شود ولی؛ قاضی او را به کام مرگ می‌­فرستد.

و عشقی ناشناخته که میان این دو پسر، جستر و شرمن ایجاد شده است، ماجرا را پیچیده‌تر می‌­کند.

شرمن، پسری‌ست که نه می‌­داند مادرش کیست و نه پدرش و مدام از کارهایی که نکرده و حرف‌هایی که نزده، لاف می‌زند ولی­؛ در موسیقی استعداد شگرفی دارد و زمانی که در خانه­‌ی قصر گونه­‌ی قاضی مشغول می‌­شود روز به روز ادعا­های بزرگ‌تر می‌­کند و می‌­خواهد با تمام وجودش علیه سفید پوستانی که زندگی را به کامش تلخ می‌­کنند ، مبارزه کند. بی‌خبر از آن که قاضی پیر بزرگ‌ترین دشمن او است در حالی که دلسوزانه‌ترین و مهربان‌ترین رفتار را با او دارد!

و اما مالون، کسی که هر روز که از خواب بیدار می‌­شود، می‌­داند که یک روز بیشتر به آغوش مرگ نزدیک شده و مطمئن است که سال بعد همین روز برایش وجود ندارد و هرچه که هست همین است. در ابتدا انکار می‌­کند که بیمار است ولی رفته رفته می‌­پذیرد و به اولین نفری که می‌­گوید قاضی است و قاضی از تجربیات نزدیک به مرگ خودش می‌­گوید و این که چقدر از مرگ بیزار است و هر روز با سن زیادی که دارد بیشتر از آن فرار می‌­کند و همه این سال­‌ها به مرگ و افتادن در دام آن، پوزخند زده است.

مالون که جوان‌تر از قاضی است با این حرف‌ها دل‌خوش می‌­شود ولی در چند صفحه بعد می‌­فهمیم که قاضی نیز غزل خداحافظی مالون را در دلش خوانده و پیش از مرگش او را مرده فرض می‌­کند.

این داستان پر از تناقض است؛ مردی که زندگی خوبی ندارد ولی از مرگ هم استقبال نمی‌­کند و مردی که تمام اطرافیانش از او متنفر هستند و همه عزیزانش را از دست داده ولی؛ به زندگی چنگ می‌زند و از مرگ فرار می‌­کند.

پسرکی همه چیز تمام با پدربزرگی که در همه ارگان‌­ها نفوذ دارد ولی؛ عاشق پسرکی یتیم می‌­شود که مدام به او توهین می‌­کند.

ساعت بی‌عقربه، آخرین رمان کارسون مکالرز، نویسنده امریکایی‌ست که ده سال پس از نگارش منتشر شده است.مکالرز در این رمان مرگ را با عقاید نژاد پرستانه در هم آمیخته و مخاطب را به یک شهر کوچک در یکی از ایالات‌های جنوبی آمریکا می‌­برد. به شهری که هنوز با وجود انقلاب‌ها و شورش‌های سیاسی به برده‌داری اعتقاد دارند و بزرگ‌ترین دغدغه زندگی‌شان جدایی سفید پوست و رنگین پوست‌هاست.

ساعت بی عقربه

نویسنده: کارسون مکالرز ناشر: بیدگل قطع: شمیز,پالتویی نوع جلد: شمیز قیمت: 128,000 تومان

-