
هدیهی کریسمسی هنریک ایبسن باید چنین از آب دربیاید! نمایشنامه بانوی دریایی همان اثری است که قرار است از جهان ذهن ایبسن انتظارش را نداشته باشیم! نمایشنامهای با پایانی که تراژیک نیست، تا حدی همهی پرسوناژهایش رستگاری را تجربه میکنند و از آن مرگهای و درماندگیهای خاص مرد نروژی در پایان خبری نیست. هنریک ایبسن نمایشنامهی بانوی دریایی را یک سال بعد از مصائبی منتشر کرد که ساکنان روسمرسهولم تجربهاش کردند و پس از بانوی دریایی به سراغ هدایی رفت که ردونشانش را میتوان در الیدایی یافت که در اینجا بانوی دریاها قرار است باشد. بانوی دریایی از زمان نوشته شدنش نقطهنظرهای متفاوتی را معطوف به خود کرده که نمیتوان بهشکل کمّی عنوان کرد که کدام سر طیف موافق یا مخاف در برابر این اثر دست برتری را دارد. اما بانوی دریایی آنچنان با قدرت از سال 1888 بر روی صحنه بوده است که همیشه و همیشه توانسته ردی نو از خود بر صحنهی تئاتر بگذارد، علیرغم نقدهای تندی که در زمان خودش متحمل شد.
بانوی دریا (یی)
متاسفانه این کتاب موجود نیست
بانوی دریا (یی)
گذشتهی مستور
نمایشنامهی بانوی دریایی در فضایی آرام آغاز میشود و در همان آرامش هم به پایان میرسد. روز تولد همسر سابق دکتر ونگل است. اینکه میگوییم سابق ازآنروست که وی از دنیا رفته و الیدا حالا همسر ونگل است، اما دختران پزشک، هیلده و بولته، هنوز نمیتوانند الیدا را در جایگاه همسر پدرشان بپذیرند. روزگار بهنحوی در حال سپری شدن است که دکتر ونگل نگران وضعیت بیثبات الیداست و بر همین اساس از آرنهلم دعوت کرده تا در این ایام نزد آنها بیاید. آرنهلم معلم دختر بزرگ ونگل و دوست اوست. ونگل که در نزد خود گمان میبَرد که در گذشته الیدا و آرنهلم با هم سروسری داشتند تن به دعوت آرنهلم میدهد اما او متوجه میشود که در تمام این سالها تحلیلش از گذشتهی الیدا دارای غلطهایی بوده است.
زیستن در آثار معامله
ایبسن برای خلق این درام از رئالیسم، سمبولیسم و فولکلور نروژ بهره جسته است و تمام اینها در کنار یکدیگر یکی از آثار منحصربهفرد او را میسازند که شباهت به هیچکدام از آثارش ندارد. به ایبسن، بعد از نوشتن نمایشنامهی بانوی دریایی، این ایراد وارد شد که او بعد از موفقیت نمایشنامه روسمرسهولم واپسگرایی داشته است و او هم مثل هرکس دیگری وارد دوران ضعف در عمر کاریاش شده است. اما، بهواقع، نمایشنامهی بانوی دریایی چنین روندی را در پیش نمیگیرد و دقیقاً همان هدیهی کریسمسی است که هرکس لازم دارد تا از پدر درام مدرن بگیرد. ایبسن در نمایشنامهی بانوی دریایی نیز همچنان بر همان مسئلهی آزادی تأکید دارد؛ مسئلهای که همواره پیش و پس از بانوی دریایی نیز در جملگی آثارش دربارهاش سخن گفته است. زنِ قهرمان ایبسن در اینجا نیز اسیر زمینی شده است که اجازه نمیدهد مثل زمانی که در دریاست بالندگی داشته باشد و ازطرفی این آزادی نداشتن به نداشتن توانایی ازسمت الیدا برای انتخاب هم دامن میزند. او نهتنها بالنده نمیشود بلکه محصور در محبتی کور ازسوی شوهرش شده که هیچچیز از زنش نمیداند و بیخبر از دردی که او میکشد روزگار را میگذراند. ازاینرو، الیدا تلاش کرده است تا در وضع موجود را تبدیل به وضع مطلوب کند، اما گذر روزگار این امکان را به او نداده است و وی پشت نقابش همچنان درگیر دردی است که از خاطرهی آن ملوان در نزد خود دارد. در واقع، علاوهبر دکتر ونگل و الیدا، همهی پرسوناژهای نمایشنامهی بانوی دریایی اثیر انتخاب خویشاند و عواقب آن را به دوش میکشند. هیلده و بولته هم انتخاب کردهاند تا الیدا را نخواهند و آرنهلم نیز در تکاپوی انتخابی مهم در زندگیاش است که دیگر واپسین سالهای میانسالیاش را در آن میگذراند. زوجهای نمایشنامهی بانوی دریایی عملاً هیچ شباهتی به زوجهایی که ایبسن در آثاری چون آیلف کوچولو یا روسمرسهولم خلق کرد ندارند. در اینجا، زوجها در قبال یکدیگر دست به معامله میزنند و در آثار این معامله زندگی میکنند. ونگل و الیدا در قبال هم چنین میکنند، آرنهلم و بولته نیز چنین میکنند و هیلده و لینگستراند را هم کمابیش در چنین وضعیتی مییابیم.
گذشته: راه نفس کشیدن
سراسر نمایشنامهی بانوی دریایی را سکوت فرا گرفته است؛ سکوتی که آمیخته است به حس ترس و فراموشی. اما نباید از یاد برد که همانقدر که بانوی دریایی در سکوتی از گذشته محصور است همانقدر مثل سمفونیای پرشور در جریان است که موومانبهموومان آن با هیجانی زایدالوصف تعریف میشود. شخصیتهای ایبسن در اینجا زیر آفتاب تابستانی عریان میشوند تا احساس خفگی را از خود بزدایند. در سایهی این ترس و فراموشی است که گذشته به سراغ الیدا و ونگل و آرنهلم آمده است و خودش را به ظاهر آن ملوان و کشتی انگلیسی درآورده است. دریا، همسایهی بامحبت این مردمان، وحشی و ناشناخته و جذاب مینماید و همگی را دعوت به فاشگویی و آزادی میکند، چراکه این بار برای ایبسن گذشته ممری برای زمین زدن شخصیتها نیست، بلکه راهی است بهسوی فراغت و آزادی و نفس کشیدن. گذشته در بانوی دریایی آن مفتشی نیست که در جنزدگان یا استاد سولنس معمار به سراغ اشخاص میآید و یک دم به آنان فرصت زندگی نمیدهد. همهی شخصیتهای ایبسن در بانوی دریایی در کنار دریا شسته میشوند و به رستگاری میرسند.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.