کتاب سالتو
نویسنده: مهدی افروزمنش
ساعت ۱۰:۵۰، سه شنبه، شانزده آذرماه ۱۳۷۸. اکسیژن انگار بعد از رد شدن از لولهی اگزوز ماشینهای اسقاطی به زمین می رسید و قلب من بیخ دهنم میزد. روی پل عابر پیادهی میدان توحید ایستاده بودم و بازیهای جورواجوری اختراع میکردم؛ اگر سومین ماشینی که از زیر پل رد بشود رنگ روشنی داشته باشد یعنی که نادر و سیا میآیند؛ اگر پنجمین ماشین پیکان باشد گل داستان رؤیایی بیش نبوده؛ یا اگر رانندهی چهارمین ماشینی که از ستارخان توی چمران میپیچد دختر باشد، من امروز نادر را دوباره میبینم. زیر پام ماشینها و دستفروشها مثل گنگها این طرف آن طرف میرفتند؛ شریک در یک سردرگمی دسته جمعی، یک هدفمندی بیهدف در دل خیابانهایی که هر کدام در جهتی میدان بیمیدان را تکه پاره میکردند. خیابانهایی که آدمها در آنها رشد میکنند، کشته میشوند، به هم میرسند، عاشق میشوند و گاهی فارغ. خیابانها، این پیوستهترین اتفاق زندگی بشر.
دربارهی رمان سالتو نوشتهی مهدی افروز منش
صفحه ۲۳
- نام کتاب: سالتو
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 262
- شابک: 9786002296074
- شماره چاپ: 6
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 2 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
تکافتادگی؛ تباهی نوستالژی
مروری بر کتاب بدن تکهتکهشده نوشتهی لیندا ناکلین
برای کتاب خواندن کارت بگیرید
معرفی کوتاه کتاب باشگاه کتابخوانی بانی نوشتهی آنی سیلورسترو
همهی اینها زندگی من را ساختند
مروری بر کتاب کودک تکههایی که من شدند نوشتهی رنه واتسون
کتاب های پیشنهادی