کتاب دختری که رهایش کردی | نشر میلکان

نویسنده: جوجو مویز

«بهترین مرده. بی‌شیله پیله است، بهت توجه و مراقبت می‌کنه. موقع شام قوی و محکم میاد تا اینکه متوجه میشی تو هم دوستش داری. و بعد ازت دور می‌شه. احساسات زن‌های نیازمند و آسیب‌پذیر رو نمی‌بینه و قلبشون رو می‌شکنه. یعنی تو رو.» مواخم کرد. «ولی با این حال تعجب می‌کنم. واقعا فکر نمی‌کردم اینجوری باشه.»

لیو به لیوانش زل زد. بعد، کمی با حالت تدافعی گفت: «شاید یه کم راجع به دیوید صحبت کرده باشم. وقتی داشتم نقاشی رو نشونش می‌دادم.»

چشم‌های مو گشاد شد و بعد به سمت اسان نگریست.

«خب، فکر کردم می‌تونم راجع به همه چیز رو راست باشم. پل می‌دونه من از کجا اومدم. فکر کردم باهاش مشکلی نداره.»

می‌توانست صدای مو را بشنود» خیلی حساسی. «خودش گفت که مشکلی نداره.»

مو بلند شد و سراغ ظرف نان رفت. دستش را داخل آن کرد و یه تکه نان برداشت، آن را نصف کرد و لقمه‌ای خورد. «لیو نمی‌شه درباره باقی مردا صاف و صادق باشی. هیچ مردی دوست نداره بشنوه که مرد قبلی چقدر عالی بوده، حتی اگه اون یکی مرده باشه...»

«نمی‌تونم وانمود کنم که دیوید جزئی از گذشتم نیست.»


متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دختری که رهایش کردی | نشر میلکان

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

سمفونی غربت

مروری بر نمایشنامه‌ی ملودی شهر بارانی نوشته‌ی اکبر رادی

خوشحال باش مرغک من

معرفی کوتاه کتاب کودک خوشحال باش مرغک من نوشته‌ی باب هارتمن

کتاب‌های برتر درباره‌ی مهاجرت

کتاب‌های حاضر از آثار جان اشتاین‌بک گرفته تا آنی پرولکس تغییر مکان‌ها را از منظر جغرافیایی به تصویر می‌کشند

کتاب های پیشنهادی