کتاب من پیش از تو

نویسنده: جوجو مویز

کمی از ساعت چهار گذشته بود که عاقبت ویل بیدار شد.

بیرون توی راهرو روی صندلی نشسته بودم و روزنامه ای را میخواندم که کسی روی صندلی گذاشته  و رفته بود. وقتی خانم ترینر آمد و خبرش را داد، از جا پریدم.

گفت که حرف می زند و می خواهد مرا ببیند ، حالا چهره خانم ترینر آرام تر شده بود.

خانم ترینر گفت که می رود طبقه پایین و به آقای ترینر زنگ میزند.

صفحه 436

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب من پیش از تو

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

ردپای شهرزاد بر سنگفرش شیلی

مروری بر کتاب اوالونا نوشته‌ی ایزابل آلنده

از جنون خودت مراقبت کن

مروری بر کتاب من شماره سه نوشته‌ی عطیه عطارزاده

ناگفته‌های سرزمین زیتون

مروری بر کتاب چیزی برای از دست دادن ندارید جز جان‌هایتان

کتاب های پیشنهادی