
آنگاه جوانی گفت با ما از دوستی سخن بگو.
و او در پاسخ گفت:
دوست تو نیازهای برآوردهی توست.
کشتزاریست که در آن با مهر تخم میکاری
و با سپاس از آن حاصل برمیداری.
سفرهی نان تو و آتش اجاق توست.
زیرا که گرسنه به سراغ او میروی و نزد او آرام و صفا میجویی.
هنگامی که او خیال خود را با تو در میان میگذارد، از اندیشیدن «نه» در خیال خود مترس و از آوردن «آری» بر زبان خود دریغ مکن.
صفحه 94
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی