
من کار را اینجور شروع کردم: پنج فردریک طلا از پول پولینا برداشتم، یعنی پنجاه گولدن، و آنها را روی زوج گذاشتم. چرخ بخت به چرخش درآمد و روی سیزده ایستاد. باختم. با احساسی دردناک، فقط بهقصد اینکه گردنم را از اینقید خلاص کنم و بروم پنج فردریک طلای دیگر برداشتم و اینبار روی رنگ سرخ گذاشتم. چرخ روی سرخ ایستاد. ده فردریک را گذاشتم همچنان روی سرخ بماند. باز سرخ برنده شد. من باز همه را همانجا که بود گذاشتم و باز سرخ برنده شد .
صفحه ۲۷
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی