سیدارتها
نویسنده: هرمان هسه
گویند از حرکت بازایستاد و دستها را بلند کرد و گفت: «ای سیدارتها، کاش رفیق خود را با این سخنان به وحشت نمیانداختی! بهراستی که سخنانت در دل من هراس میافکند. ولی آخر اگر آنچه میگویی راست باشد، اگر آموختن کاری مجازین باشد، پس حرمت دعا چه میشود؟ بلندی مقام برهمن و پاکی تابناک شمنان کجا میرود؟ آخر ای سیدارتها، همهی این چیزهایی که مقدس و ارجمند و سزاوار ستایش است، چه میشود؟»
گویندا این را گفت و زیر لب شروع کرد به زمزمه کردن بیتی از اوپانیشاد:
اندیشمندی که با روحی پاک در آتمان غسل میکند
صفای جانش چنان خوش است که در کلام نمیگنجد.
صفحه ۴۲
- مترجم: سروش حبیبی
- ناشر : ماهی
- تعداد صفحات: 176
- شابک: 9789642092338
- شماره چاپ: 9
- سال چاپ: 1401
- موجودی : 3 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان آلمانی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

یک سوزن به خودمان...!
مروری بر کتاب چه قدر خوبیم ما نوشتهی ابراهیم رها

دوست بازیافته
مروری بر کتاب دوست بازیافته نوشتهی فرد اولمن

هنر همیشه بر حق بودن: هنر تهیمایِگان
مروری بر کتاب هنر همیشه بر حق بودن نوشتهی آرتور شوپنهاور
کتاب های پیشنهادی

