سعی میکنم یادم بیاید شب تصادف دیروقت توی میدان پیرامید چه میکردم. باید برایتان توضیح بدهم که آن وقتها، هر بار از محلههای سمت چپ ساحل بیرون میرفتم، احساس خوبی داشتم. انگار کافی بود از روی رود سن رد شوم تا از رخوتم بیرون بیایم. ناگهان برقی در آسمان دیدم. بالاخره داشت اتفاقی برایم میافتاد
صفحه 33
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید