رخت رهبانیت

معرفی کتاب پدرسرگی نوشته‌ی لف تالستوی (لئو تولستوی)

پدرام عسکری

سه شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳

(8 نفر) 5.0

پدرسرگی Father Sergius

"در دهه‌ی 1840 در پترزبورگ واقعه‌ی بسیار حیرت‌انگیزی روی داد؛ کنیازِ خوش‌سیما، فرمانده گردان هنگ سواره‌نظام سلطنتی که همه پیش‌بینی می‌کردند به‌زودی آجودان ویژه‌ی امپراتور شود و مقام و موقعیتی در دربار امپراتور نیکالای اول به دست آورد، درست یک ماه قبل از ازدواجش با ندیمه‌ی زیبای ملکه که مورد لطف و عنایت خاص او نیز بود، از خدمت ارتش استعفا داد، با نامزد خود قطع رابطه کرد...”

رخت رهبانیت

کنیاز خوش‌آوازه، مغرور و مشهور روزی تصمیم می‌گیرد همه‌چیز را کنار بگذارد. همه‌چیز را کنار بگذارد و لباس راهبی به تن کند و عزلت‌نشینی پیشه کند و دیگر نه از نامزدی خبری باشد و نه از رعیتی در ملک و نه از مافوقی در ارتش. اما این چرخش روحی، که انگار فقط در یک آن اتفاق افتاده است، باید که آبشخوری داشته باشد. خیانت نامزد کنیاز به او سر‌منشأ بحران و چرخش حال او می‌شود. نامزدش معشوقه‌ی امپراتور است. جالب است که همه نیز از این مسئله باخبرند جز آن‌که باید باخبر باشد. سال‌ها می‌گذرد، کنیازْ پدر‌سرگی می‌شود اما همچنان آن خاطره‌ی تلخ در یاد کنیاز می‌ماند. رخت رهبانیت کار‌ساز نمی‌شود و کنیاز سفری مهم را آغاز می‌کند. سفری که پس‌از سال‌ها سرآغاز حرکت و جنبش کنیاز و زندگی او می‌شود.

کنیاز چنین است که پدر‌سرگی می‌شود

کنیاز چنین است که پدر‌سرگی می‌شود. پهلو‌به‌پهلوی مهم‌ترین مخلوقان تالستوی می‌زند و یکی از به‌یاد‌ماندنی‌ترین‌ها در بین آن‌ها می‌شود بااین‌که خود پدر‌سرگی کم خوانده شده و می‌شود. تالستوی پدر سرگی را در 1890 نوشت اما انتشارش پس‌از مرگ وی و در 1911 اتفاق افتاد. به نظر می‌رسد تالستوی در پدر‌سرگی همچنان درگیر با آن چیزی است که چند سال قبل‌تر در مرگ ایوان ایلیچ نیز با آن درگیر بوده است: کاوش در حقیقت زندگی. این بار بحران برای قهرمان تالستوی خیلی زودتر رخ می‌دهد. کنیاز در اوج جوانی و کبر و غرور درگیر بحران می‌شود، برخلاف ایوان ایلیچ که در نهایت زیستش بحران‌زده می‌شود. کنیاز زندگی‌ای سراسر محنت را برمی‌گزیند. مکافات غرورش را می‌کشد و به پدر‌سرگی تبدیل می‌شود. او همچنان مشهور است، اما حالا در سلک روحانیت:

هر روز نسبت به روز قبل مردم بیشتری به‌نزدش می‌آمدند و این باعث می‌شد که پدر‌سرگی وقت کمتری برای پرداختن به نماز و عبادت و خودسازی معنوی داشته باشد. گاه در لحظات روحانی می‌اندیشید که وجودش به‌مانند زمینی است که قبلاً چشمه‌ای در آن می‌جوشیده است.”

در حقیقت، مسیر برای کنیاز تا حدودی ساده‌تر از ایوان ایلیچ است. او در بطن زندگی شاهد آن چیزی است که اتفاق افتاده است. پدر‌سرگی برخلاف ایوان ایلیچ راهی برای گریز از درد و رفع‌ورجوع مشکلات دارد. ایوان ایلیچ اما راهی جز مرگ ندارد. کنیاز مسیر حق انتخاب دارد و از آن نیز استفاده می‌کند. کنیاز نقش عوض می‌کند و از آجودان به روحانی تغییر می‌کند. چنین است که کنیاز پهلوبه‌پهلوی ایوان ایلیچ راه می‌رود اما از او در یک مسیر مشترک فاصله می‌گیرد. او حقیقت را نهایتاً در جایی گمان می‌کند که کشف کرده است. تا حدودی تسکین می‌یابد و درنهایت ادامه می‌دهد.

ترجمه‌های پدرسرگی

پدرسرگی دو ترجمه در ایران دارد. یکی توسط سروش حبیبی که نشر چشمه آن را به چاپ رسانده است و دیگری را خانم مهناز صدری ترجمه کرده‌اند که ابتدا نشر نسیم دانش آن را به چاپ رساند و اخیراً همین ترجمه توسط نشر وال منتشر شده است.

گفتنی است برای نوشتن این مطلب از نسخه‌ی نشر وال استفاده شده است.

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۳/۰۷/۲۷

چه عالی!

مطالب پیشنهادی

مرگ ایوان ایلیچ، انبانی از بینش‌ها و عدسی‌های ضروری

مرگ ایوان ایلیچ، انبانی از بینش‌ها و عدسی‌های ضروری

مروری بر کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی

هرکسی قصه‌ی خودش

هرکسی قصه‌ی خودش

مروری بر کتاب بیا با هم در ایرلند برقصیم نوشته‌ی لئو تولستوی

چگونه می‌توان نسل جدید را با رمان‌های کلاسیک طولانی آشتی داد؟

چگونه می‌توان نسل جدید را با رمان‌های کلاسیک طولانی آشتی داد؟

چگونه می‌توان برای خواندن متون طولانی (مثل جنگ و صلح تالستوی) به صبوری و نظم دست یافت؟

کتاب های پیشنهادی