آرزوهای سوزان

معرفی کتاب بیابان تاتارها نوشته‌ی دینو بوتزاتى

فاطمه آل آقا

سه شنبه ۱ آذر ۱۴۰۱

(1 نفر) 5.0

عکس روی جلد کتاب بیابان تاتارها

کتاب بیابان تاتارها نوشته‌ی دینو بوتزاتی یکی از آثاری است که مخاطبان را تا مدت‌ها به فکر وامی‌دارد. نویسنده در این رمان ضمن نشان دادن تصویری تلخ و نمادین از زندگی روزمره‌ی افراد، جدال نابرابر بین آمال و آرزوها‌ی بزرگ آدمیان و واقعیت‌های موجود دنیا را برای خوانندگان اثرش به نمایش می‌گذارد.

«همکلاسان قدیم دروگو دیگر از کار خسته شده‌اند. ریش‌های پهن و سفید به‌هم رسانده‌اند و در شهرها با رفتاری باوقار قدم می‌زنند و مردم، با احترام به آن‌ها سلام می‌گویند. پسرانشان مردان رشیدی شده‌اند و بعضی حتی نوگانی دارند. دوستان قدیمی دروگو، حالا دیگر دوست دارند در آستان خانه‌هایی که ساخته‌اند بایستند و در غایت رضایت، حاصل عمر و جریان شط زندگی را با لذت تماشا کنند. دوست دارند فرزندان خود را در آشوب چرخان خلق در نظر آورند و آن‌ها را به شتاب برانگیزند، تا از دیگران پیشی گیرند و سرآمد باشند. اما جووانی دروگو همچنان در انتظار است. هرچند که امیدش هر لحظه کاهش می‌یابد. بله، حالا او هم عوض شده است. پنجاه و چهار سال دارد و فرمانده‌ی اسواران و معاون فرمانده‌ی پادگان تحلیل‌رفته است. تا همین چندی پیش می‌شد گفت تغییری نکرده است، می‌شد جوانش دانست. گهگاه سواره در دشت به گردش می‌رفت. گرچه برای این کار تلاش بسیاری لازم بود. بعد، رو به لاغری گذاشت. چهره‌اش زردی غم‌انگیزی گرفت. با عضلاتی گفتی پنبه. دکتر رووینا، که دیگر پیرمردی فرتوت شده و تصمیم قاطع گرفته است که تا پایان عمر در قلعه بماند و همان جا بمیرد، درد او را عارضه‌ی کبدی دانسته است، اما گردهایی که به او داده بی‌نتیجه مانده است. جووانی با خستگی یأس‌آوری از خواب بیدار می‌شد. بعد، در دفترش می‌نشست و بی‌صبرانه در انتظار شب می‌ماند تا خود را در صندلی راحتی یا بر بسترش بیندازد. پزشک می‌گفت عیب کار این است که نارسایی کبدش با ضعف عمومی همراه شده است. اما این ضعف با توجه به کیفیت زندگی دروگو بسیار عجیب می‌نمود. دکتر رووینا می‌گفت:" در همه حال عارضه‌ای گذراست، که در سن او فراوان دیده می‌شود. ممکن است کمی طولانی شود، اما وخیم نیست." به این ترتیب انتظار دیگری بر زندگی دروگو پیوند خورد و آن، انتظار بهبود بود.»[1]

زندگی روی این کره‌ی خاکی برای هر فرد سختی‌های خاص خودش را به همراه دارد. از دست دادن عزیزان، فقر و نداری، بیماری، نرسیدن به آرزوها و... تنها بخشی از مشکلاتی است که هر انسان در طول زندگی خود بارها و بارها تجربه می‌کند. هر کدام از این مشکلات به‌تنهایی می‌توانند عاملی برای رسیدن انسان به پوچی و یأس باشند و آدم‌ها را به سمت احساس افسردگی سوق دهند.

وجود انگیزه و پیدا کردن هدفی مشخص در زندگی می‌تواند افراد مختلف را از سقوط به دره‌ی ناامیدی نجات دهد. این هدف‌ها می‌توانند مادی، معنوی و یا کوچک و بزرگ باشند. بعضی وقت‌ها آموختن علم و دانش به کودک‌های بازیگوش معنای زندگی یک معلم می‌شود و گاهی تلاش برای رسیدن به یک جایزه‌ی ادبی در سطح بین‌المللی نهایت هدف یک نویسنده است. هدف‌های ما فلسفه‌ی زندگی‌مان را می‌سازند و ما باید آن‌ها را به‌شکلی انتخاب کنیم که وقتی به عقب برمی‌گردیم و به روزهای پیشینمان می‌نگریم، از گذشته‌ی خود خجالت‌زده و پشیمان نباشیم. بوتزاتی در این کتاب داستان زندگی مردی را تعریف می‌کند که خیلی‌دیر متوجه شد هدفی اشتباه را برای زندگی انتخاب کرده است.

دینو بوتزاتی کیست؟

دینو بوتزاتی در 14 اکتبر سال 1906 در ایتالیا متولد شد. مادر وی دامپزشک بود و پدرش در دانشگاه، حقوق بین‌الملل تدریس می‌کرد. دینو بعد از پایان دوره‌ی دبیرستان، در سال 1924 به دانشگاه میلان قدم گذاشت. وی تصمیم گرفت به سراغ رشته‌ی حقوق برود و راه پدر را ادامه دهد. او خیلی‌زود وارد بازار کار شد و در روزنامه‌ی کوریره دلاسرا به‌عنوان ویراستار شروع به فعالیت کرد. پس از چندی، وی در همان روزنامه به مقام سردبیری دست یافت. او در همین زمان به نوشتن داستان کوتاه، رمان، شعر و... نیز مشغول بود. اولین اثر وی کتاب بارنابوی کوهستان‌ها است. بعد از انتشار این اثر، دینو بوتزاتی به شهرتی جهانی رسید. از دیگر کتاب‌های این نویسنده می‌توان به متأسفیم از...، مرده‌ی اشتباهی، شصت داستان، تصویر بزرگ، بیابان تاتارها و... اشاره کرد. متاسفانه دینو بوتزاتی در 28 ژانویه‌ی سال 1972 در 66 سالگی به علت سرطان از دنیا رفت.

دینو بوتزاتی نویسنده کتاب بیابان تاتارها

بیابان تاتارها؛ از چاپ کتاب تا ساخت فیلم

کتاب بیابان تاتارها در سال 1940 انتشار یافت. این کتاب نخستین‌ بار در سال 1349 با ترجمه‌ی سروش حبیبی و به همت نشر نیل منتشر شد و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت. کتاب خورشید، روزنه و مرکز از دیگر نشرهایی هستند که این رمان را منتشر کرده‌اند. کتاب بوتزاتی با نام صحرای تاتارها و ترجمه‌ی محسن ابراهیم و مهشید بهروزی نیز در بازار کتاب ایران موجود است.

ساخت فیلم و سریال از روی کتاب‌های مختلف در سراسر دنیا بسیار مرسوم است. فیلم صحرای تاتارها یا بیابان تاتارها اقتباسی است از کتاب مشهور دینو بوتزاتی، که به کارگردانی والریو زورلینی در سال 1976 ساخته شد. بهمن فرمان‌آرا یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم جذاب بود. ژاک پرین، جولیانو جما و محمدعلی کشاورز، کامران نوزاد و... از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم ایفای نقش می‌کنند. بخش‌هایی از فیلم فوق در ارگ بم کرمان فیلم‌برداری شده است. استفاده از این سازه‌ی خشتی بزرگ و قدیمی در فیلم‌سینمایی صحرای تاتارها بر جذابیت‌های بصری آن افزوده است.

فیلم صحرای تاتارها به کارگردانی والریو زورلینی
فیلم صحرای تاتارها به کارگردانی والریو زورلینی

گذری بر داستان بیابان تاتارها

بوتزاتی در این رمان به سراغ قصه‌ی زندگی مردی جوان به نام جووانی دروگو[2] می‌رود. داستان از جایی آغاز می‌شود که جووانی درحال پوشیدن لباس‌های ستوانی و مرور خاطرات گذشته‌اش است. وی افسری است که باید برای رفتن به اولین مأموریتش آماده شود. او عاشق دختری زیبا بوده و زمان زیادی از روز را با دوستان خود سپری می‌کرده است. وی در دانشگاه افسری درس خوانده و حالا باید تمام تعلقات خود را در شهر رها کند و با تمام وجود به کشورش خدمت نماید. محل خدمت او قلعه‌‌ی باستیانی است؛ قلعه‌ای قدیمی و متروکه که خارج از شهر در بیابانی خشک قرار دارد و از آبادانی به‌ دور است. دژ باستیانی از لحاظ نظامی، سیاسی و جغرافیایی هم اهمیت چندانی ندارد و انگار سال‌هاست دشمنان این منطقه را از یاد برده‌اند. در اطراف قلعه تا فرسنگ‌ها هیچ جنبنده‌ای وجود ندارد و همه‌ی سربازان و سرهنگ‌ها در دام روزمرگی اسیر شده‌اند.

وی بلافاصله بعد از مستقر شدن در قلعه و دیدن شرایط موجود تصمیم می‌گیرد درخواست انتقالی بدهد. او خواسته‌ی خود را با سرگرد مربوطه مطرح می‌کند و بنابر صحبت‌ها و پیشنهادهای او تصمیم می‌گیرد به‌ مدت چهار ماه در قلعه بماند و بعد به بهانه‌های پزشکی دژ باستیانی را برای همیشه ترک کند. او حالا مدت‌هاست تمام وقت خود را در این قلعه‌ می‌گذراند و تفریحاتش به بازی‌های گروهی با سایر سربازان در روز و یا دیدن ستارگان در شب محدود شده‌ است. روزها می‌گذرد و وقت خداحافظی با دژ قدیمی فرامی‌رسد؛ اما جووانی تصمیم جدیدی می‌گیرد. او معنای جدیدی برای زندگی خود پیدا کرده است. دروگو آرزو دارد روزی قلعه درگیر جنگ شود تا او بتواند برای کشورش افتخارآفرینی کند و به قهرمانی ملی تبدیل شود. وی به محیط خدمت خود به‌شدت وابسته شده و تصمیم می‌گیرد در این قلعه بماند.

«دروگو به اتاق خود خو گرفته بود و به کتاب خواندن دلپذیر شبانه و به تماشای ترکی که بر سقف بالای تخت‌خوابش بود و به سر ترکی می‌مانست و به صدای‌ چک‌چک آب‌انبار که دیگر آزارش نمی‌داد و به تشکش، که شکل تنش را پذیرفته بود و گودی کمرش در آنجا می‌افتاد و به پتوها که ابتدا خشن و نامهربان بودند و به‌تدریج با سوهان عادت، نرم و تن‌پذیر شده بودند. حتی دستش به خاموش‌کردن چراغ‌نفتی بالای سرش، یا به بازنهادن کتاب روی میز پاتختی عادت کرده بود، چنانکه که اکنون این حرکت را خود به خود انجام می‌داد و نیازی به یاری چشمش نداشت. حالا خوب می‌دانست که صبح برای تراشیدن صورت چطور برابر آینه بایستد تا نور با زاویه‌‌ی دلخواه به چهره‌اش بتابد یا چگونه آب را از پارچ، در لگن بریزد که زمین خیس نشود و چطور با اندکی فشار بر کلید، بر سرکشی قفل در اتاقش، که به آسانی باز نمی‌شد پیروز شود. به صدای تراک‌تراک در اتاق در فصول باران عادت کرده بود و به لکه‌ی مهتاب انس گرفته بود که با بالا آمدن ماه از پنجره، روی کف اتاق می‌افتاد و با گذشتن شب، آهسته روی آن حرکت می‌کرد.»[3]

حالا سال‌های زیادی گذشته است. در یکی از روزها دروگو مشغول دیدبانی است که متوجه حرکت کردن چیزی در دوردست‌ها می‌شود. او گمان می‌کند که دشمن در حال حمله به قلعه است و تصور می‌کند در یک قدمی آرزویش قرار دارد، اما ناگهان همه‌چیز عوض می‌شود. اتفاقاتی که برای جووانی رخ می‌دهد و چگونگی گذراندن روزها با هدف رسیدن به رویایی دوردست در این قلعه‌ی قدیمی، داستان این کتاب جذاب را تشکیل می‌دهد.

سبک کلی کتاب بیابان تاتارها

نثر این کتاب شاعرانه، زیبا و به‌شدت روان بوده و نویسنده آن را در سی فصل نوشته است. بوتزاتی برای نوشتن این اثر نگاهی به رمان قصر کافکا داشته و برای نوشتن کتاب خود از آن الهام گرفته است. ضرب‌آهنگ بیابان تاتارها بسیار آهسته است و این نکته باعث شده حس ملال و افسردگی خیلی‌خوب به خوانندگان منتقل شود. دانای کل این رمان کم حادثه و درخشان را روایت می‌کند و تصویری همه‌جانبه از حوادث مختلف به مخاطب ارائه می‌دهد.

بوتزاتی واقعیت و خیال را با یکدیگر ترکیب می‌کند و از سبک رئالیسم برای روایت داستان خود بهره می‌برد. او در کتابش تصاویر درخشانی مثل رویاهای گاه و بی‌گاه دروگو، ملاقات دوباره‌ او با معشوق قدیمی‌اش، تلاش سربازان برای بقا در کوهستان‌های سرد، اقامت جووانی در مسافرخانه‌ی بین راهی با وجود بیماری شدید و... خلق می‌نماید و با قلم توانای خود خواننده را به دل حوادث و اتفاقات می‌کشاند.

این رمان سرشار از درس‌هایی است که می‌تواند زندگی انسان‌ها را دگرگون سازد. بوتزاتی در فضایی سرد و یکنواخت، مفاهیمی که در زندگی روزمره با آن‌ها مواجه می‌شویم را به تصویر می‌کشد مانند انتظار برای رسیدن به یک آرزو، احساس ناکامی مداوم، حس تلخ بی‌ارزشی، تباه کردن زندگی با هدف‌های بیهوده، لذت نبردن از زیبایی‌های زندگی و... و بر عواطف و احساسات خوانندگان تلنگر می‌زند. وی به‌خوبی نشان می‌دهد که انسان‌ها چگونه در موقعیت‌های سخت خودشان را با شرایط جدید وفق می‌دهند. دینو بوتزاتی تلاش کرده در قالب داستان خود، زندگی در لحظه را به مخاطبانش بیاموزد و اهمیت تغییر و نترسیدن از آن را به همگان یادآوری نمیاد.

اگر به قلم بوتزاتی علاقه‌مند هستید و به دنبال داستانی تکان‌دهنده می‌گردید، در اولین فرصت رمان بیابان تاتارها را بخوانید.


[1]- (بوتزاتی، 1389: 227_228) 

[2]- Giovani Drogo

[3]- (بوتزاتی، 1389: 81)

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

سروش حبیبی، معرّفِ ناشناخته‌ها

سروش حبیبی، معرّفِ ناشناخته‌ها

سروش حبیبی: تأملی بر زندگی و آثار

چند قدم در کوچه‌ی عشق و خیال

چند قدم در کوچه‌ی عشق و خیال

مروری بر زندگی و آثار احمد پوری

به راستی چه باید کرد؟

به راستی چه باید کرد؟

مروری بر کتاب عدالت: چه باید کرد؟ نوشته‌ی مایکل سندل

کتاب های پیشنهادی