چطور با فجایع جمعی کنار بیاییم؟
مرور کتاب «شهر از نو»
کامیار صلواتییکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۸

شهر از نو: شهرها با کدام روایت از پس فاجعه برمیآیند؟ ترجمهای است از چند مقالۀ برگزیده از کتابی با نام «شهر تابآور: چگونه شهرهای مدرن از پس فاجعه برمیآیند؟[1]». چون برخی از دیگر کتاب های نشر اطراف، عنوان کتاب عامدانه تغییر کرده و به نحوی با «روایت» مرتبط دانسته شده است؛ حال آنکه باید صریحاً گفت که به جز یکی دو مقاله، شهر از نو را با «عبور از فاجعه با روایت» چندان کاری نیست. البته خودِ نویسندگان مقاله های کتاب روایتهایی خواندنی ارائه میکنند، اما این نوع کاربست روایتها با معنای عنوان تشریحی کتاب متفاوت است.
از این نکته که بگذریم و اگر این پرسش را نادیده بگیریم که چرا بعضی جستارها و مقاله های این کتاب ترجمه شدهاند و برخی دیگر نه، به محتوای آن می رسیم. ابتدا و انتهای کتاب با دو مقاله بسته شده که مباحثی عمومی، نسبتاً فنی و کلی را دربارۀ خود مفهوم تاب آوری و بازیابی شهرها مطرح می کنند. اگر حوصله کنیم و اطلاعات روشنگر اما اندکی ملالآور ابتدای کتاب را از سر بگذرانیم، با مجموعهای از مقاله های بسیار جذاب رو به رو می شویم که هرکدام بریده ای از تاریخ معاصر شهرهای جهان، فجایعی که بر سر آنها آمده، و نحوۀ بازیابیشان پس از این فجایع ارائه میکنند.
مقالۀ اول، «پیشرفت: روایت فاجعه و هنر خوشبینی»، به آتشسوزی شیکاگو، زلزلۀ سانفرانسیسکو و بالاخره حملات یازده سپتامبر در نیویورک می پردازد. در این مقالۀ خواندنی، نشان داده شده است که چگونه امید به آیندهای روشن، و حتی قرائتهای دینی فرجام باورانه، باعث هضم و پذیرش فاجعه در جامعۀ آمریکا می شود و تلخی فجایع را با معنا سازی و تلقی آنها به عنوان بخشی از یک فرآیند خنثی میکند.
جستار دوم، بهطور خاص بر نیویورک و بازنمایی های آخرالزمانی آن در فرهنگ عامه میپردازد؛ اینکه چگونه داستان نویسان، سینماگران، نقاشان، روزنامه نگاران و دیگران، بارها و بارها تخریب و نابودی نیویورک را تصور کرده و همچنان میکنند. نویسندۀ مقاله نشان میدهد که تصور و بازنمایی نابودی نیویورک در کنار کارکرد روانکاوانهاش برای مواجهه با ترس، جذاب و فریبنده نیز هست. نویسنده در این مقالۀ خواندنی، اسباب تاریخی و تاریخ مند تمایل به بازنمایی ویرانی و نابودی آخرالزمانی نیویورک را در این جلوهگاه های فرهنگ عامه بررسی میکند.
مقالهی سوم، مطالعۀ یکی از جالب توجهترین نمونههای مواجهۀ یک شهر معاصر با یک فاجعۀ جنگیست: برلینِ پس از جنگ جهانی دوم. این شهر مهم در آلمانِ پس از جنگ، صحنۀ یک نبرد تمامعیار میان ایدئولوژیهای متعارض –از جمله کمونیسم استالینی و سرمایهداری- است؛ جنگی که یک ضلع سوم تاریخی و پنهان اما بسیار قدرتمند نیز دارد: سایهی شرمآور فاشیسم رایش سوم. این نوشته به بررسی پروژههای بازسازی در برلین و سپس برلین شرقی و غربی میپردازد؛ پروژههایی که مستقیماً با فضای پس از جنگ جهانی دوم و به خصوص جنگ سرد در ارتباط هستند و گاه منجر به اتفاقهایی میشوند که ممکن است دست کمی از تخریب های زمان جنگ نداشته باشند.
مقال، چهارم نیز بیارتباط به مقالۀ سوم نیست. نویسندۀ این مقاله بازسازی ورشو، به عنوان یکی از کشورهای بلوک شرق، پس از نابودی در جنگ جهانی دوم را بررسی میکند و نسبت آن را با سیاستهای حکومتِ شوروی دوستِ لهستانِ آن زمان نشان میدهد؛ پروژههایی با کارکردهای عمیقاً تبلیغاتی برای رژیمی با ریشههای غیر مردمی. در این مقاله نشان داده میشود که چگونه تحتتأثیر شرایط لهستان آنزمان، سیاستهای کمونیستی-استالینیستی کشور در تعارض با سیاست کشورهای غربی به پاگرفتن سبکهای ملیگرایانه، به طرز جالب توجهی به توجه دولتی به میراث تاریخی جامعه و البته تغییر هدفمند و ایدئولوژیک تاریخ در قالب معماری و برنامه های بازسازی شهری انجامیده است.
یکی از تکان دهندهترین مقالات شهر از نو، مقالۀ پنجم یعنی «التیام دیرهنگام» است. شهر کوچک گرنیکا در باسک اسپانیا را با نقاشی معروف پیکاسو می شناسیم؛ نقاشی ای از بدنهای انسانی و حیوانی و تکهتکه شدۀ حاصل از یک حملۀ نظامی. در مقالۀ «التیام دیرهنگام»، دربارۀ حملۀ ژنرال فرانکو و آلمان نازی به این شهر کوچک، غیراستراتژیک اما عمیقاً نمادین برای باسک میخوانیم. آنچه دربارۀ این شهر اهمیت دارد، سرکوب مداوم هرگونه فعالیت برای «یادآوری» عاطفی برای حادثه و پاسداشت درگذشتگان است؛ وضعیتی که باعث شده برخلاف بازیابی کالبدی دستوری و فاشیستی ژنرال فرانکو، بازیابی عاطفی شهر تا دههها مختل شود.
مقالۀ «پس از نارامی» نیز به یکی از انواع دیگر فاجعه و بازیابی برای شهر میپردازد و آن آشوب داخلی است. اغتشاش در محلۀ سیاه پوست نشینی در لسآنجلس، که تأثیراتی جدی بر لسآنجلس داشت. فعالیتهای دولتی از آن پس برای بازیابی این محله و مناطق پیرامون آن صورت گرفت، اما فرآیند بازیابی آن، نه برمبنای این سیاست گذاریها، که به صورتهای دیگری به پیش رفته است.
خواندن این کتاب برای ما ایرانیان می تواند بسیار روشنگر باشد. ما در سالها و دهههای اخیر با فجایع تروماتیک وسیعی مواجه شدهایم که نه به ارزیابی صحیحی از تأثیر آن فجایع رسیدهایم، نه به درستی به وضعیت پس از فاجعۀ شهرهایمان آگاهیم: زلزلهی بم، واقعۀ پلاسکو، زلزلۀ سرپلذهاب، آسیبهای جنگ هشت ساله و سیل لرستان تنها چند نمونه از این فجایعاند؛ فجایعی که در بسیاری موارد بیآنکه به بازیابی بینجامند و تاب آوری شهر را نشان دهند، به قول نویسندگان کتاب تنها معنایی «زهرناک» برایمان داشتهاند: ناامیدی به آیندهی شهر.
[1] The Resilient City: How Modern Cities Recover from Disaster