قسم به زیتون، قسم به انجیر

نگاهی به کتاب مردی که گورش گم شد از حافظ خیاوی

نویسنده مهمان

سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۷

(1 نفر) 5.0

مردی که گورش گم شد

هنوز به سن بلوغ نرسیده اما دور از چشم مادر و پدرش روزه می‌گیرد. در دنیای کودکانۀ خودش عاشق سومان، دخترخاله‌اش شده است. می‌خواهد که بزرگ شود و سومان را بگیرد. هی توی دلش می‌گوید که اگر این کار و آن کار را بکند، سومان را می‌گیرد. «اگر این سنگ را با پایش بزند، از روی پل رد بشود و برود جلو در شهربانو بایستد، سومان را می‌گیرم. اگر قبل از رسیدن ماشینی که خیلی هم تند می‌آید، از خیابان رد شومد، سومان را می‌گیرد». سومان اشتیاقی به راوی داستان ندارد، اما دو گیلاس را در بالای درخت گیلاس به او نشان می‌دهد، درخت گیلاسی که می‌گویند نظر شده است و هیچ میوه‌ای نداده است. راوی داستان تصمیم می‌گیرد روزه‌اش را با این دو گیلاس باز کند. دو گیلاسی که سومان به او خواهد داد. دو گیلاسی که بعداً پلاستیکی از آب در می‌آیند.

«روزه‌ات را با گیلاس باز کن» عنوان یکی از هفت داستان مجموعۀ مردی که گورش گم شد است. مجموعه‌داستان‌هایی که حافظ خیاوی، اهل مشکین‌شهر، یا همان خیاو آنها را نوشته است. داستان‌های خیاوی بوی زادگاهش را می‌دهند. بوی جایی را که به زعم خودش و هم‌شهریانش «مرکز جهان است». نثرش ساده و بی‌تکلف است و از ذهنی کودکانه به انسان‌های جهان خود نگاه می‌کند، کودکی که به نگاهش هر تکه‌ای از جهان پرسش‌برانگیز است. داستان‌هایش هم حول و حوش پرسش‌های ساده‌ای می‌گذرد. مثلاً در داستان «چشم‌های آبی عمو اسد» راوی داستان که باز هم پسربچه‌ای در آستانۀ بلوغ است، می‌خواهد بفهمد که چرا خدا در قرآن به زیتون قسم خورده است:

«مانده بودم این زیتون چیست که خدا به آن قسم خورده. من قسم که می‌خوردم بیشتر به نان قسم می‌خوردم. خیلی‌ها به نان قسم می‌خوردند. کربلایی ایاز به برنج قسم می‌خورد. می‌گفت قسم به برنج، دست می‌کرد توی گونی برنج که توی مغازه‌مان بود، چندتا بر می‌داشت: «قسم به این قل هوالله». به انجیر هم قسم خورده بود خدا. رعنا می‌گفت خدا به انجیر خیس قسم خورده اما من فقط از انجیرهایی که توی مغازه داشتیم خورده بودم... انجیرهایی که کرم داشتند و کوچک و سیاه بودند» (صفحه ۴۳).

جایزۀ دومین دورۀ روزی روزگاری در سال ۱۳۸۶ به این مجموعه داستان تعلق گرفته است. نسخه‌ای از این مجموعه هم به فرانسوی ترجمه و در فرانسه منتشر شده است. از حافظ خیاوی به زبان فارسی دو کتاب دیگر نیز به چاپ رسیده است: بوی خون خر و خدا مادر زیبایت را بیامرزد.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر چشمه.

سال 1399 منتشر شده است .

مطالب پیشنهادی

شافاک: کاش نویسندۀ رمان‌های ترسناک گوتیک بودم

شافاک: کاش نویسندۀ رمان‌های ترسناک گوتیک بودم

مصاحبه با الیف شافاک، خالق «ملت عشق»

موهبت ابهام و نوشتن با دست

موهبت ابهام و نوشتن با دست

لورا ون دن برگ در گفت‌و‌گویی توضیح داد چگونه داستان کوتاهی از جوی ویلیامز الهام‌بخش هتل سوم بود

تا جنون فاصله‌ای نیست

تا جنون فاصله‌ای نیست

مروری بر کتاب «معمای آقای ریپلی» نوشته‌ی «پاتریشیا های‌اسمیت»

کتاب های پیشنهادی