کتاب لطفا خیالت راحت نباشه!
نویسنده: نرگس نظیف
پیرزن پاهاش رو جمع کرد تو شکمش و سرش رو گذاشت رو زانوهاش.
- بعد از اون ماجرا من تو قطارا زندگی میکنم. تقریبا مسافر همهی قطارای دنیا بودم. هیچ وقت از قطار پیاده نمیشم به جز وقتی که از ریل خارج میشه. اون وقت دلم برای همه چی تنگ میشه.
من فقط گوش میدادم. اما همون موقع بود که یاد مادرم افتادم. انگار تازه فهمیده بودم چی کار کردم. پیرزن مدام ذهنم رو میخوند.
- دیگه مادرم رو ندیدم. یه بار تو یه قطاری بوی تنش رو حس کردم. قطار تو ایستگاه ایستاده بود. همهی کوپهها رو گشتم اما پیداش نکردم. قطار راه افتاد.
صفحه 94
- نام کتاب: لطفا خیالت راحت نباشه!
- ناشر : سیته
- تعداد صفحات: 160
- شابک: 9789643346744
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1396
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
مضحکهای از جنگ
مروری بر نمایشنامهی سرباز شکلاتی نوشتهی جرج برنارد شاو
هنگامیکه اَعمالمان از اعماقِ غارِ زمان به سراغمان میآید
مروری بر کتاب تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد
رقص مرگ در تروا
مروری بر کتاب ببر پشت دروازه نوشتهی ژان ژیرودو
کتاب های پیشنهادی