کتاب دمیان

نویسنده: هرمان هسه

زندگی من چنین بود.

علی‌رغم رنجهایی که می‌کشیدم، تقریبا از زندگی لذت می‌بردم. برای مدتی مدید، بدل به آدمی کور و بی‌عاطفه شده بودم، قلبم از شور و نشاط باز ایستاده، با بی‌نوائی در کنج سینه‌ام چند ک زده و طعن و لعنها و اضطرابات و وحشتم را به سهولت پذیرا می‌شد. ولی با اینهمه احساسی در آن بود – آتشی بود که گاه کورسوئی می‌زد. هرچند سر در گم و تیره روز بودم، اما احساس می‌کردم به‌نوعی آزادی دست یافته‌ام.

صفحه 124

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب دمیان

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مغزی که همه چیز را می‌فهمد

مروری بر کتاب مغز پویا نوشته‌ی دیوید ایگلمن

همه‌ی این‌ها زندگی من را ساختند

مروری بر کتاب کودک تکه‌هایی که من شدند نوشته‌ی رنه واتسون

کتاب احساس شناسی!

معرفی کوتاه کتاب کودک قیافه‌های بامزه نوشته‌ی نیکولا اسمی

کتاب های پیشنهادی