کتاب اولدوز و کلاغ ها

نویسنده: صمد بهرنگی

اولدوز نشسته بود تو اطاق. تک و تنها بود. بیرون را نگاه می‌کرد. زن باباش رفته بود حمام. در را قفل کرده بود. به اولدوز گفته بود که از جاش جنب نخورد. اگر نه، می‌آید پدرش را درمی‌آورد. اولدوز نشسته بود تو اتاق. نگاه می‌کرد. فکر می‌کرد. مثل آدم‌های بزرگ تو فکر بود. جنب نمی‌خورد. از زن بابا خیلی می‌ترسید. تو فکر عروسک گنده‌اش هم بود. عروسکش را تازگی ها گم کرده بود. دلش آن قدر گرفته بود که نگو. چند دفعه انگشت‌هاش را شمرد. بعد يواشکی آمد کار پنجره. حوصله‌اش سر رفته بود. یکهو دید کلاغ سیاهی نشسته لب حوض، آب می‌خورد. تنهاییش فراموش شد. دلش باز شد. کلاغه سرش را بلند کرد. چشمش افتاد به اولدوز خواست بپرد. وقتی دید اولدوز کاریش ندارد، نرفت. نوکش را کمی باز کرد. اولدوز فکر کرد که کلاغه دارد می‌خندد.

افزودن به پاکت خرید 55,000 تومان

کتاب اولدوز و کلاغ ها

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

محقق شدن رویای کودکی

درباره‌ی کتاب اولدوز و عروسک سخنگو نوشته‌ی صمد بهرنگی

من کافی هستم

معرفی کتاب من کافی هستم نوشته‌ی گریس بایرز

دنیایی به وسعت دید ماهی سیاه کوچولو

مروری بر کتاب ماهی سیاه کوچولو نوشته‌ی صمد بهرنگی

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 55,000 تومان