کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

نویسنده: مارتین مک دونا

ولی روحی نمُرد. روحش رفت بالا، رفت بالا از تارهای عنکبوت‌ها گذشت، از کف چوبی کلیسا گذشت، از کشیش‌ها و عبادت‌کننده‌ها گذشت. کلی راه رفت تا واقعا رسید به بهشت. ولی آقایی که دمِ دروازه‌های اونجا بود گفت عنکبوت‌ها رو راه نمی‌دن تو بهشت، چون «بچه‌های کوچیک رو می‌ترسونن» و پسره هم شناور تو آسمون برگشت پایین. الان هم دیگه نمی‌دونه کجاس. نمی‌دونه کجاس. فقط می‌دونه هر جا هست خیلی خیلی خیلی خیلی سیاهه.

صفحه 40

افزودن به پاکت خرید 75,000 تومان

کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

  • نام کتاب: یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
  • مترجم: بهرنگ رجبی
  • ناشر : بیدگل
  • تعداد صفحات: 93
  • شابک: 9786226401012
  • شماره چاپ: ۶
  • سال چاپ: 1400
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: نمایشنامه انگلیسی
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

قبر‌ها قاتل‌اند!

مروری بر نمایشنامه جمجمه‌ای در کانه‌مارا نوشته‌ی مارتین مک‌دونا

یک کمدی سیاه؛ خیلی خیلی سیاه

به بهانه اجرای تئاتر مرد بالشی؛ نگاهی بر نمایشنامه‌ی مرد بالشی نوشته‌ی مارتین مک­دونا

گذشته در مدد آینده

مروری کوتاه بر نمایشنامه‌ی فرشته‌ی تاریخ از محمد رضایی‌راد

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 75,000 تومان