پس دنیا در روز تولد من کجا رفته است؟ چراغهای الکتریکی مسکو کجاست؟ مردم؟ آسمان؟ پشت پنجرهها هیچ چیز پیدا نیست. ظلمات...
ارتباط ما با مردم بریده شده است. نزدیکترین تیرهای چراغ نفتی به ما در فاصله نُه ویرستایی در ایستگاه راهآهن قرار دارد. لابد آنجا هم چراغ سوسو میزند و از باد و توفان مینالد. قطار سریعالسیر مسکو نیمهشب با غرشی از آنجا میگذرد و حتی توقفی هم نمیکند؛ قطار به این ایستگاهی که از یادها رفته و زیر کولاک مدفون شده نیازی ندارد.
صفحه 93
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید