کتاب پسر عیسا

نویسنده: دنیس جانسون

کسانی که با او بودند، تمام دوستان‌مان، هرازگاهی یک آینه‌ی جیبی زیر دماغش می‌گرفتند تا ببینند آیا هنوز نفس می‌کشد؟ سطح شیشه را بخار می‌پوشاند؟ ولی بعد از مدتی فراموشش کردند و بی‌آن‌که کسی متوجه شود دیگر نفس نکشید. رفت. به همین سادگی. مُرد. من هنوز زنده‌ام.

صفحه ۳۸

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب پسر عیسا

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مکافات پشت مکافات

مروری بر کتاب فقط یک طاعون ساده نوشته‌ی لودمیلا اولیتسکایا

چند نفر از ما‌‌، حقوق کودکان را می‌داند؟

مروری بر کتاب کودک حق دارم فرهنگ داشته باشم نوشته‌ی آلن سر

بزرگ شدن آن‌قدرها هم بد نیست

مروری بر کتاب کودک دوست ندارم بزرگ شوم! نوشته‌ی دیو پتی

کتاب های پیشنهادی