پیر مرد جارو کش گفت: گوش کن تا برات بگم. این بابا، آهنگره رو میگم، اسمش وایتی بود، از اونایی بود که اگرم دور برشون ساس و شپش پیدا نشه این گرد رو همه جا میپاشن. برا خاطر جمعی. گوش کن برات بگم چه کارا میکرد! سر غذا سیب زمینی پختش رو پوست میکند، اونم انقدر تمیز که اگه یه خال سیام روش پیدا میشد تا با نوک چاقو ورش نمیداشت راحت نمیشد.
صفحه31
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید