
آن دختر که دید کشته می شود دید شبیه به خود چهار کنیز دارد و از هر کس که پول می گیرد هر شب یکی از کنیزان {را} به جای خود بدل می فرستد و خود می رود در اطاق دیگر می خوابد.
حسین برخاست و داخل اتاق دیگر شد دید که کابل قزی نشسته و پاهای خود را در داخل دامن کنیزی گذارده و می مالند و خود تکیه به ناز بالشت نموده. حسین رسید و نهیب به کنیز داد که برعقب رو.
کنیز به عقب رفته هر دو پای کابل قزی را گرفته... .
صفحه 143
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی