کتاب شیاطین (جن زدگان)

نویسنده: فیودور داستایفسکی

ورودی عمارتی که شاتوف در آن مقیم بود بسته نبود. اما ستاوروگین چون از پله‌ها بالا رفت و به هشتی وارد شد خود را در چنان ظلمتی یافت که ناچار کورمال کورمال طارمی پلکانی را که به نیم طبقه بالا می‌رفت پیدا کرد. ناگهان از بالا دری باز شد و روشنایی به نظر آمد. اما شاتوف خود از در بیرون نیامد. فقط در آپارتمانش را باز کرده بود. وقتی نیکلای وسیه والودویچ در آستان در آپارتمان او رسید خود او را در گوشه اتاق کنار میز دید، که در انتظار ایستاده بود. ستاوروگین از آستانه در گفت: «من برای کاری آمده ام. اجازه می دهید؟»

صفحه ۳۲۷

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب شیاطین (جن زدگان)

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

آرزوهای سوزان

معرفی کتاب بیابان تاتارها نوشته‌ی دینو بوتزاتى

پشت سر، پشت سر جهنمه

درباره‌ی کتاب اسم شب، سیاهکل نوشته‌ی انوش صالحی

اولین قدم کودکان در دنیای علم و دانش

مروری بر مجموعه‌کتاب‌های ماجراهای گربه کوچولوی سفید (اولین کتاب علمی من) نوشته‌ی جف ورینگ

کتاب های پیشنهادی