سومین پلیس

نویسنده: فلن اوبراین

چیزی که توجیهش برایم آسان نبود این بود که نسبت به افکار پیچیده ای که در سرم موج می‌زد بی‌تفاوت شده بودم. بی‌نامی‌یی که ناگهان در میانه‌ی زندگی به سراغ آدم می‌آید نشانه‌ی آغاز تباهی ذهن است. ولی نشاط غیر قابل وصفی که محیط پیرامونم باعثش بود میل به این داشت که همه چیز را به شوخی برگزار کند.  حتا حالا که با رضایت در حال قدم زدن بودم صدای سوالی را درونم به وضوح  حس می‌کردم، صدایی شبیه همان صدا که دیشب با من حرف می‌زد. بازجویی مسخره‌ای بود. بازیگوشانه فهرستی از اسامی در ذهنم ردیف کردم. اسم‌هایی که احتمال می‌دادم به آن‌ها صدایم کنند:

هیو مورِی.

کنستانتین پِتری.

صفحه57

سومین پلیس

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

بُرِش

مروری بر نمایشنامه‌ی «بُرش» اثر «مارک رِیوِن هیل»

اگر در زندگی‌تان موفق نبوده‌اید لااقل در مرگتان موفق باشید

معرفی کتاب مغازه‌‌ی خودکشی نوشته‌ی ژان تولی

پایان خاصی در کار نیست

مروری بر کتاب سوءتفاهم در مسکو نوشته‌ی سیمون دوبووار

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید