سلطنت کوتاه پپن چهارم

نویسنده: جان اشتاین بک

در پاریس بهار مثل همیشه زیبا بود. تولید آن همه کالای سلطنتی و آن همه فرانسوی کارخانه‌ها را ناچار کرد که یک نوبت کار اضافی بگذارند. برقراری دورة امید و امنیت حتی کاهش دستمزدها را قابل قبول می‌کرد.

همان‌طور که انتظار می‌رفت مادام با تغییر موقعیتش با واقع‌بینی و شور و حرارت برخورد کرد. از نظر او این مثل نقل‌مکان از یک آپارتمان به آپارتمان دیگر بود - البته در یک مقیاس بزرگ - با همان مسائل و مشکلات. برای چیزهایی که لازم داشت چند لیست تهیه کرد و نالید که شوهرش وظایفش را آن طور که باید و شاید جدی نمی‌گیرد.

«هزار تا کار باید انجام شود اما تو همه‌اش توی خانه می‌لولی.» 

پِپَن با لحنی که نشان می‌داد به حرف او توجه نکرده جواب داد: «می‌دانم.»

«همه‌اش نشسته‌ای چیز می‌خوانی.» 

«می‌دانم عزیزم.»

«این چیست که توی چنین موقعیتی خواندنش این همه ضرورت دارد؟»

«ببخشید، چی گفتید؟»

صفحه ۶۷

سلطنت کوتاه پپن چهارم

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

رسیدن به ساحل موفقیت با کمک ناخدایی دیجیتال

مروری بر کتاب ناخدایی دیجیتال نوشته‌ی مهدی شامی زنجانی، فراز نبیی و شادی ایران‌دوست

نگاهی متفاوت به زندگی

مروری بر کتاب کودک پلو خورش نوسته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی

آخرین درخت

معرفی کتاب آخرین درخت نوشته‌ی امیلی هاورث‌بوث

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید