جاده از سپیدهدمان در میان انبوه درهم خیزران و علف که گاه اسب و سوار در آن ناپدید میشدند٬ به سوی تپه میرفت٬ سپس دوباره سر مرد یسوعی در زیرکلاه لگنی سفیدش ظاهر میشد٬ با آن بینی استخوانی بزرگ بالای لبهای مردانه و ریشخندآمیز و چشمان نافذی که خیلی بیش از اوراق کتابهای دعا وسعت دامنهٔ اطلاعات و اشتغالات ذهنیاش را منتعکس میساخت. قامت بلندش با اندازههای مرکب او٬ اسبی ریزنقش از نژاد «کی ردی» تناسبی نداشت.
صفحه ۱۱در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید