
به محض اینکه کلانتر رفت، جکسـون بنـا کرد به دویدن. میدانست آقای کلی اولین کاری که بعد از بیدارشدن میکند شمردن پولهایش است. نه اینکه شک داشـته باشـد که ممکن است کسی به پول ها دستبرد زده باشد. همیشه یک نفر کشیک میایستاد. این کار را فقط از روی عادت انجام میداد. آقای کلی، وقتی میخواست بخوابد و وقتی از خواب بیدار میشد، قفل گاوصندوق را که باز میکرد و گاوصندوق را کـه قـفـل میکرد، پولهایش را میشمرد. اگر سـرش شـلوغ نبود، پانزده تا بیست بار در روز پولها را میشمرد.
جکسون میدانست آقای کلی وقتی متوجـه بشـود پانصد دلار گم شده شروع میکند به سین جیم کردن خدمتکار. د تا وقتی کامل مطمئن نمیشـد کی پول را دزدیده پلیس خبر نمیکرد. علتش این بود که آقای کلی به روح اعتقاد داشت .
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتابهای پیشنهادی