حباب معلق

نویسنده: وودی آلن

بتی  بیا این تصمیمتو جشن بگیریم.

مکس  خجالت می‌کشم بهت بگم بی‌پولم. بین صورت‌حسابِ گاز و نزول‌خورها فاصله نمی‌افته. شماره‌ی 325

        رو گرفتم؛ خیلی نزدیک بودم به برنده شدن. ولی 388 دراومد.

بتی  من امروز دستمزد گرفتم. بیا می‌برمت شام کنارِ ساحل.

مکس  نه.

بتی  چرا. من می‌رم خونه و لباس می‌پوشم و می‌ریم رستورانِ لوندیز. عاشقِ کشتی‌های بخارِ اون‌جا می‌شی.

مکس  تو بهترینی بتی. زیادی خوبی برا من.

صفحه 69


متاسفانه این کتاب موجود نیست

حباب معلق

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

حمل خشونت با چمدان!

مروری بر نمایشنامه‌ی مراسم قطع دست در اسپوکن اثر مارتین مک‌دونا

رازهای رعب‌آور هانس کریستین اندرسن و چارلز دیکنز

مروری بر نمایشنامه یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه نوشته‌ی مارتین مک‌دونا

«ادیپ» در روستایی در ایرلند

مروری بر نمایشنامه‌ی غرب غم زده اثر مارتین مک‌دونا

کتاب های پیشنهادی