کتاب جبه خانه
نویسنده: هوشنگ گلشیری
میگیرندتان باز ولکن نیستید. تازه که چی، که چه کار کنید؟»
جوان نگاهش کرد. فکر نمیکرد او هم بداند، یا حتی چیزی شنیده باشد. گفت: «من چه میدانم، گفتم که، من سرم به کار خودم است. درسم را میخوانم، همین.»
با فشار انگشت به زیر چانه، سرش را بالاتر آورده بود: «که مثلا دکتر بشوی و به خانواده عزیزت کمک کنی، دستی زیر بال پدرت بکنی، از آن ده نکبتی یا یک شهرستان نکبتیتر نجاتشان بدهی؟ آرهجان خودت، تو گفتی، من هم باور کردم.»
مچ دستش را گرفت، گفت: «من نیستم، کاری به این کارها ندارم. شاید هم لیاقتش را ندارم. بعضیها میخواهند دنیا را عوض کنند، یا نمیدانم خلاف مسیر آب شنا کنند، خوب، فکر عواقبش را هم حتما میکنند، اما من، من فقط میخواهم با مسیر آب بروم، میخواهم دکتر بشوم، یک پزشک معممولی، همین.»
- ناشر : نیلوفر
- تعداد صفحات: 163
- شابک: 9789644481246
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1384
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی:
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

در احوال این نیمهی تاریک
مروری بر کتاب آینههای دردار نوشتهی هوشنگ گلشیری

ساکن روشناییهای آسمان
مروری بر کتاب نیمه تاریک ماه نوشتهی هوشنگ گلشیری

مراد، باز کسی مرده، هان؟
مروری بر کتاب شازده احتجاب نوشتهی هوشنگ گلشیری
کتاب های پیشنهادی

