پرویز عزیزم امروز بعد از چهار روز بیاطلاعی از تو نامهات رسید. من فکر میکردم که تو چون ۲۵ مرداد میخواهی بیایی کاغذ ننوشتهای و من هم به همین علت سه چهار روز است که برای تو نامه ننوشتهام و امروز وقتی در نامهات خواندم که باز هم خیال آمدن نداری خیلی ناراحت شدم چون خودم را آماده کرده بودم که همین روزها تو را توی بغلم فشار بدهم و آن قدر ببوسم که خسته بشوی. پرویزم امیدوارم مال تو خوب باشد و از هیچ جهت نگرانی نداشته باشي حال من و کامی هم خوب است. برای کامی هنوز چیزی نخریدهام و تصمیم دارم تا تو نیامدهای چیزی نخرم. پرویز جان سؤالاتی از من کرده بودی که به شرح زیر پاسخ میدهم.
راجع به سینیها، مامانم که میدانی چه قدر طمعکار است. خلاصه هر دو را برداشت و هرچه که اصرار کردم نداد و تو بهتر است برای مادرت خودت رو تا سینی قشنگ تهیه کنی و بیاوری. راجع به کتابم مطمئن هستم که تا به حال در اهواز منتشر شده و در تهران هم دو روز پیش منتشر شد و بحث و انتقاد از آن هم بهزودی شروع میشود (سعید نفیسی) استاد دانشگاه برایم تقریظ نوشته و امروز تلفن کرد و گفت دادهام به مجله فردوسی.
شنبه ۲۰ مرداد
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید