آزادی به رنگ آتش

مروری بر کتاب محاکمه‌ی ژان دارک در روان نوشته‌ی برتولت برشت

عاطفه درستکار

پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۲

(4 نفر) 5.0

محاکمه ژان دارک در روان

ژان دارک[1]، دوشیزه‌ی اورلئان، تنها یک شخصیت تاریخی نیست بلکه روایتی است مکرر و جاودان که در ادوار مختلف در کتاب‌های نویسندگان برجسته‌ای چون مارک تواین، موریس مترلینگ، ژان آنوی، جورج برنارد شاو، شیللر و ... از نو متولد می‌شود. این تولد و پیدایی فقط در ادبیات مستند نیست و بخش ارزشمندی از آثار نقاشان، مجسمه‌سازان و فیلم‌سازان را به خود اختصاص می‌دهد. بنابراین در این نمایشنامه با چهره‌ای محبوب مواجه‌ایم که حضور پررنگی در آثار هنری دارد.

خلاصه‌ی کتاب

«ندیده شانزده سال و به میدان

زند شمشیر رویاروی مردان

هوایی جز نبرد اندر سرش نیست

بغیر خاک عریان بسترش نیست

چنان تابد دلیری و جمالش

که مانده خیره چشم بدسگالش»[2]

محاکمه‌ی ژان دارک در رُوان از گفت‌وگوهای اهالی تورن[3] درباره‌ی دختری جسور و آزادی‌خواه آغاز می‌شود. ژان به اتهام خیانت به مقدسات، پوشیدن لباس مردانه، دروغ گفتن درباره‌ی دریافت نداهای آسمانی از جانب قدیسین و فریفتن اذهان عمومی در حبس به سر می‌برد و تحت فشار اسقف بووه وادار به امضای اعتراف‌نامه می‌شود؛ به امید اینکه جانش را از مهلکه‌ی مرگی هولناک _سوزانده شدن در آتش_ برهاند، اما کمی بعد با شنیدن هیاهوی مردم و آگاهی از فراموش‌ نشدنش دوباره جامه‌ی مردانه به تن می‌کند و در برابر اسقف و تهدیداتش از خود مقاومتی شکست‌ناپذیر نشان می‌دهد. این مقاومت عاقبتْ او را در شعله‌های آتش ذره‌ذره در خود فرومی‌کشد، اما انوارِ دعوت به آزادی را در سراسر فرانسه می‌تاباند و سرانجام این کشور از سلطه‌ی انگلستان رها می‌شود؛ از این روست که لقب «منجی فرانسه» را به او داده‌اند.

برداشتِ برشت

نمایشنامه‌ی محاکمه‌ی ژان دارک در رُوان نوشته‌ی برتولت برشت، به همت نشر فرهنگ جاوید و با ترجمه‌ی صریح عبدالله کوثری چاپ شده است. نخستین ترجمه‌ی این اثر در سال 1354 به کوشش انتشارات توس منتشر شد و «رکن‌الدین خسروی، کارگردان گران‌قدر تئاتر تصمیم به اجرای آن گرفت. کار تمرین و آمادگی به سبب کثرت آدم‌های نمایشنامه چند ماه به درازا کشید و سرانجام همه چیز آماده شد و بلیت‌ها به فروش رفت. اما درست در شب اول مأموران شهربانی به محل اجرا، دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک، ریختند و از اجرای نمایشنامه جلوگیری کردند.»[4]

برشت برای نگارش این اثر از نمایشنامه‌ی رادیویی ِ آنا سگرز استفاده کرده و گاه مطالبی به آن افزوده است. برای مثال پرده‌های اول، دهم، یازدهم و شانزدهم همگی اضافاتِ اوست و این مطالب در نمایش رادیویی مطرح نیست. مترجم در صفحات نخست کتاب مختصراً تفاوت‌ها و اشتراکات دو اثر یادشده را ذکر می‌کند. «جریان کامل این محاکمه به زبان لاتین ثبت شده است. نسخه‌ی اصلی اسناد مربوط به محاکمه کوشون اسقف بووه فراهم شده بود، امروزه در مجلس نمایندگان پاریس نگهداری می‌شود.»[5]

از عنوان اثر پیداست که مؤلف سرانجامِ ژان را روایت می‌کند و از شرح زندگی و نبردهای او سخنی نمی‌گوید. محاکمه‌ی ژان دارک در رُوان شامل شانزده پرده است و تعدد شخصیت‌ها و مکان‌ها نسبت به کوتاهی اثر نشان از این دارد که بیشتر شخصیت‌ها، فرعی و گذری هستند و ما با یک نمایشنامه‌ی تاریخی مواجه‌ایم که در ادامه درباره‌ی آن توضیحاتی داده می‌شود.

حوادث به‌سرعت پیش می‌روند و از پرده‌ی دوم تا پرده‌ی پانزدهم ماجراهای سه ماه اسارت ژان بازگو می‌شود. تمامی وقایع _به جز بخش نخست و پایانی_ در گوشه و کنار شهر رُوان رخ می‌دهند و خواننده یا تماشگر به میخانه، زندان و بازار این شهر برده می‌شود و زوایای مختلفی از آن را حین مکالمه‌ی اهالی با یکدیگر مشاهده می‌کند.

در پرده‌ی سوم زندگینامه‌ی ژان به موجزترین شکل در قالب دریالوگ برای مخاطب شرح داده می‌شود. البته مخاطبان این نمایش از تمامی ماجرا آگاه هستند، چراکه طرح نمایش برگرفته از واقعیتی تاریخی است.

«اسقف: نام نخست و نام خانواده‌ات را بگو.

ژان: مرا در خانه ژانت می‌خوانند و در فرانسه ژان. از نام دیگری خبر ندارم.

اسقف: در کجا متولد شده‌ای؟

ژان: در دومرمی واقع در موز.

اسقف: پدر و مادر تو کیستند؟

ژان: ژاک دارک و ایزابو.

اسقف: چند سال داری؟

ژان: فکر می‌کنم در حدود نوزده سال.

اسقف: چه کسی ایمان را به تو تلقین داد؟

ژان: مادرم همه‌چیز را به من یاد داد: نماز، سرود سلام مریم و اصول دین.»[6]

پرده‌ی نخست و آخر که از افزوده‌های برشت است در دهکده‌ای در تورن رخ می‌دهد. انتخاب مکانی یکسان به‌عنوان آغاز و پایان یک نمایش اغلب بیانگر فترت و عدم تحول در سیر داستان است و این نکته حتی درباره‌ی شعر هم صدق می‌کند. برای نمونه شعری در فضای دلهره‌آور شب شروع می‌شود و در آن مردی به فکر انجام عملی متهورانه است و بعد از ذکر افکار او و توصیف پدیده‌های پیرامونش، شاعر دوباره صحنه را با وصف همان شب دلهره‌آور خاتمه می‌دهد. بدین ترتیب خواننده متوجه می‌شود که تمامی آن افکار و خواسته‌ها عاقبت به هیچ مقصودی نرسیده و نقطه‌ی پایان ماجرا همان نقطه‌ی آغازین است. برشت عکس این ادعا را نمایش می‌دهد. با اینکه پرده‌ی پایانی در همان مکان مبدأ اتفاق می‌افتد، اما بیانگر تحولی بنیادین است: ترنم وحدت و آزادی کامل فرانسه.

ژان دارک را باید شناخت

ژان دارک، آخرین فرزند خانواده‌ی دارک، 6 ژانویه 1412 میلادی _مصادف با عید تجلی مسیح[7]_در دومرمی‌لاپوسل در روزگاری به دنیا آمد که فرانسه و انگلستان درگیر جنگی دیرینه بودند. از همان آغاز تولدش گویی دو عاملی مسئله‌سازِ «آزادی» و «دین» به سرنوشت او گره خورده بود. خانواده‌ی ژان از طبقه‌ی متوسط و پدرش کشاورز بود. فرزندان خانواده اجازه‌ی رفتن به مدرسه را نداشتند، اما ژان با کمک مادرش توانست دعاهای کتاب مقدس را از برکند. داستان زندگی او از صبحی شروع شد که در دوازده‌سالگی حین قدم زدن در باغ پدرش نجوایی آسمانی شنید. از آن روز به بعد وی مدام با قدیس میشل، کاترین مقدس و مارگرت مقدس صحبت می‌کرد و همین اصوات راه زندگی و رسالتش را بر او فاش کردند: پایان دادن به جنگ‌های صد ساله.[8]

ژان باید به کمک ولیعهد، فرانسه را نجات می‌داد. او این مکالمات و الهامات را به مدت چهار سال برای هیچکس فاش نکرد و سرانجام زمانی که رازش را برملا کرد و خواهان دیدار ولیعهد شد، بیشتر مردم او را باور نکردند. طبیعی بود که گفته‌هایش را به سخره بگیرند، زیرا در آن زمان افراد زیادی چنین ادعاهایی داشتند و خودشان را قدیس معرفی می‌کردند. مهم‌ترین خواسته‌ی او خدمت در ارتش فرانسه بود که در ابتدا مقبول واقع نشد و بعد از ملاقات با شارل هفتم و کسب موافقت او تصمیم به آزاد کردن اورلئان گرفت.

شکست محاصره‌ی اورلئان نخستین دستاورد ژان دارک شد و مسیر پیروزی‌های او را هموارتر کرد. دوشیزه‌ی اورلئان مدتی درگیر نبردهای کوچک و بزرگی بود، اما سلسله حوادثی او را به دست بورگینیون‌ها انداخت و به قیمت ده‌هزار فرانک به انگلیسی‌ها فروخته شد. مصائب زندگی این دختر نوجوان از اسارتش آغاز گشت. روحانیون فرانسویِ مخالف سلطنت شارل به درخواست انگلیسی‌ها اتهاماتی دروغین و جعلی به او وارد کردند و در حالی که هیچ مدرکی مبنی بر اهانت ژان دارک به مذهب پیدا نشد، او را به تاریخ 30 می 1431 در حالی که نوزده‌سال بیشتر نداشت، در میدان ویومارشه در ملاء عام به چوبه‌ای بستند و آتش را تابوتش ساختند.

«سرباز اول: تمام شد. برگردید خانه‌تان. شما مردم به چی خیره شده‌اید. او هیچ کاری ندارد جز اینکه همانجا بماند و بسوزد.

دهقان: (به زنش) گریه نکن. دیگر چیزی را حس نمی‌کند.

روسپی: هنوز دارد جیغ می‌زند.

سرباز دوم: تا وقتی نفسش درمی‌آید، باید جیغ بزند.

خواهرزن: دیگر جیغ نمی‌زند.»[9]

نمایشنامه‌ی تاریخی

عنوانِ نمایشنامه‌ی تاریخی «به نمایشنامه‌هایی اطلاق می‌شود که بر مبنای حوادث مهم تاریخی به‌ویژه لحظات حساس و سرنوشت‌ساز در زندگانی یک شخصیت مهم و مشهور نوشته شده باشد.»[10] مطابق این تعریف باید محاکمه‌ی ژان دارک در رُوان را در زمره‌ی نمایش‌های تاریخی به حساب‌آورد. در چنین نمایش‌هایی دو عنصر «شخصیت تاریخی» یا «حادثه‌ی تاریخی» اساس کار قرار می‌گیرند. نمایشنامه‌های شکسپیر مملوء از نوع اول است و آثار برشت نمونه‌هایی از نوع دوم را شامل می‌شود. نویسنده برای انتخاب شخصیت تاریخی اغلب به سراغ پادشاهان و افراد برجسته‌ی تاریخ می‌رود؛ مثلاً کامو در نگارش نمایشنامه‌ی کالیگولا از شخصیت تاریخیِ گایوس سزار استفاده می‌کند و با اندکی تغییر در روایت تاریخی اثری ماندگار و خواندنی می‌آفریند. در محاکمه‌ی ژان دارک در روان نیز نوع اول شاخص‌تر به نظر می‌رسد و عنوان اثر هم گویای همین نکته است.

مؤلف برای گزینش واقعه‌ی تاریخی با انتخاب‌های بیشماری روبه‌رو می‌شود. تاریخ جهان پر از اتفاقات تأثیرگذاری است که مورخان را میان اوراق تاریخ سرگردان می‌سازد. نکته‌ی مشترکی که در اغلب این وقایع ادراک می‌شود، وجود رنج و مصیبت است. شاید رنج به زیبایی و انتقال عواطف اثر به مثابه کارکردی انسانی اثر می‌گذارد و انسان از همین رهگذر حوادث تاریخ را چون آینه‌ای در برابر خود می‌بیند.

مسئله‌ی مشترک در هر دو نوعِ نام‌برده ابداع نمایشنامه‌نویس در دیالوگ‌پردازی است. او که از واقعیتی تاریخی بهره می‌جوید، باید مهارتش را در نوع پرداخت و نگارش دیالوگ‌ها به مخاطب نشان بدهد. اما اهمیت مکالمات در چیست؟ در کتاب‌های تاریخی اغلب اثری از گفت‌وگوها و مناظرات ثبت‌شده و مستند نیست؛ بنابراین نویسنده‌ی خلاق باید گفت‌وگوها را به شکلی طراحی کند که خواننده، خواندن نمایشنامه‌ی تاریخی را بر مطالعه‌ی صرفِ کتاب تاریخی ترجیح دهد.

در ایران نیز نمونه‌هایی از این نوع وجود دارد. شکل دیرین آن را در تعزیه می‌توان مشاهده کرد که واقعه‌ای تاریخی به شکل نمایش اجرا می‌شود. یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های تاریخی فارسی مرگ یزدگرد نوشته‌ی بهرام بیضایی است. او با انتخاب برشی از تاریخ ایرانِ دوره‌ی ساسانی و شخصیت‌پردازی بی‌نظیرش بار دیگر تاریخ فروپاشی ساسانیان و حمله‌ی اعراب را در قابی شگفت‌انگیز به مخاطب ارائه می‌دهد. «در میان نمایشنامه‌های تاریخی ایران می‌توان به نمایشنامه‌هایی که بر اساس زندگی شخصیت‌هایی چون امیرکبیر، مدرس و میرزاکوچ خان جنگلی نوشته شده‌اند اشاره کرد.»[11]


منابع:

- داد، سیما. 1395، فرهنگ اطلاحات ادبی، تهران: مروارید.

- تراویک، باکنر. 1396، تاریخ ادبیات جهان، ترجمه‌ی عربعلی رضایی، تهران: نشر فرزان روز.

- برتولت، برشت. 1400،  محاکمه‌ی ژان دارک در روان، ترجمه‌ی عبدالله کوثری، تهران: فرهنگ جاوید.


[1]- Jeanne d'Arc

[2]- برشت، 1400: 22

[3]- Touraine

[4]- برشت، 1400: 9

[5]- همان، 17

[6]- همان، 35

[7]- Twelfth Night (also known as Epiphany Eve(

[8]- جنگی بین پادشاهی فرانسه و انگلستان که از تاریخ 1337 میلادی تا 1453 و به مدت 116 سال جریان داشت. علت وقوع جنگ ادعای انگستان بر به دست آوردن سلطنت فرانسه بود.

[9]- برشت، 1400: 91

[10]- داد، 1396: 508

[11]- همان، 509

دیدگاه ها

کاربر مهمان ۱۴۰۲/۰۴/۳۰

ممنون خیلی جامع بود

مطالب پیشنهادی

یک سوال مانده تا تغییر!

یک سوال مانده تا تغییر!

مروری بر نمایشنامه‌ی آدم آدم است از برتولت برشت

عدالت در ساحت انتقام

عدالت در ساحت انتقام

مروری بر کتاب مرگ و دختر جوان نوشته‌ی آریل دورفمان

«دلاور» در حلقه‌ی تکراری تاریخ

«دلاور» در حلقه‌ی تکراری تاریخ

مرور «ننه دلاور و فرزندان او» اثر «برتولت برشت»

کتاب های پیشنهادی