بهشت سوگولی ندارد

معرفی کتاب کسی نظرکرده آسمان نیست نوشته اریش ماریا رمارک

شروین خرازیان

پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴

(5 نفر) 4.9

اریش ماریا رمارک

با خواندن کسی نظرکرده‌‌ی آسمان نیست به یاد فیلمهای وسترن میافتید که چطور قهرمان شکستخوردهی ما از افق میآید و با لبهایی تشنه در انتظار مرگش مینشیند، اما ناگهان اتفاقی آن را روانهی سفر قهرمانانهاش میکند. رمارک کسی نظرکرده‌‌ی آسمان نیست را زمانی نوشت که در هالیوود فیلمنامهنویس بود و به همین دلیل میتوان تنها ردپایی از جنگ را در این اثرش دید. شخصيتی جنگدیده که گویی مرگ را به چشم دیده اما از آن گریخته و حال با شورولت قدیمی خودش به دل جادهها میزند و صدای غرش ماشینش آخرین تقلاهای انسانی برای زنده موندن است.

کلرفای

کلرفای داخل رمان شخصيتی است که گویا بعداز جنگ و بعداز آسیبش در مسابقات اتوموبیلرانی زندگیاش به پوچی رسیده و در پمپبنزین هم برایش مهم نیست که باکش را چقدر پر میکنند، زیرا او فقط میخواهد براند و برود. رمان سرشار از چنین لحظات و فصلهایی است که شخصيتهای درون داستان همگی با نگاهی به زندگی خویش درگیر پوچیای میشوند که انتظار آنها برای مرگ آن را به بار آورده. تعليق ابدی انسان که راه فراری از آن نیست. کلرفای به آسایشگاه میرود تا دوست و همکار سابق خود را در مسابقات در آنجا ببیند، اما آن دیدار همان اتفاقی است که سفر قهرمان را آغاز میکند.

کلفرای با زنی دیدار میکند که آخرهای عمر خود را سپری میکند و میخواهد از آنجا به بیرون بزند و برای بار آخر هم که شده از چنگال مرگ بگریزد. شیمی میان این دو شخصيت و رجعتی که نویسنده در جابهجایی میان این دو در روایت دارد از مهارتهای رمارک برای پیشبرد قصه به موازات دو زندگی است. شخصی که جنگ را دیده و چیزی از زندگی دیگر نمیخواهد و شخصی که مرگ را نمیخواهد و میخواهد زندگی کند. گویی نام کتاب اشاره به همین زوج درون داستان است.

برای مرگ کسی صف نمیکشد و مرگ بهموقعش سر میرسد.

حال ما در رمان شاهد قوسهای شخصيتهای درون فیلم هستیم.

اینکه چطور کسی که ناامید بود حال امیدوار میشود و چطور کسی که با امیدی پا به دنیای بیرون گذاشت درگیر پوچی دوبارهای میشود. اینکه چطور مرگآگاهی لذت زندگی را از آدمها میگیرد و اینکه چطور مرگآگاهی میتواند انگیزهبخش تجربهکردن راههای متفاوت باشد. کتاب سرشار از دیالوگهای عمیقی است در باب مرگ و زندگی که هیچیک از اثر بیرون نمیزند و شخصیتپردازی جذاب و کاریزماتیک نویسنده حاکی از تأثیر فضایی بوده که در آن زیست میکرده.

کسی نظرکردهی آسمان نیست قصهی آدمهایی است که گویی با مرگ دستوپنجه نرم میکنند و از همه مهمتر گویی حکایت خود رمارک و بلاغت ادبی او نیز است که نشان میدهد دیگر مرگ برای او در جبهی جنگ معنی ندارد، بلکه هرکجا میتواند سایهاش در تعقیبش باشد.

اما با همهی اینها با رمانی طرف نیستیم که سعی کرده باشد در باب مرگ نطقی بدهد، بلکه با داستانی طرف هستیم سرشار از اتفاقات و سفرهای گوناگون و یکی از بهترینآنها سفر شخصيت به ونیز است. ونیز این کتاب دیگر یک ونیز توریستی نیست، بلکه با ونیزی طرف هستیم که بستر تولد دوبارهی شخصيت است. جاییکه انسان به مرگآگاهی میرسد و شخصيت حملاتش بیشتر شده و حال میفهمد که راز پشت این حملات کنار آمدن با آن است.

کسی نظرکردهی آسمان نیست رمانی است که بهشدت شخصيتهایش و داستانش برای مخاطب عزیز میشوند و هرگز سرگذشت آنها را از یاد نخواهد برد. تمامی شخصيتهای درون داستان، چه فرعی و چه غیرفرعی، نمادی هستند از بخشهایی از روحیات شخصيت زن و مرد رمان که نقش محرکهای آنها را ایفا میکنند تا آن دو را یک قدم بیشتر به پایان قصه نزدیکتر کنند. بار درام رمان آنقدری بالا است که مخاطب از خواندن رمان لحظهای خسته نشود و مشتاق به دانستن فرجام زندگی آنها میشود. رمارک در رمانش بیشاز هرچیز دیگر داعیهی درلحظهبودن را دارد و از ویژگیهای جذاب در همین موضوع عاشق شدن شخصيت زن است؛ او که میداند خواهد مرد اما باز عاشق میشود و همین عشق و تقابل دو آدم با یکدیگر که خلأهای یکدیگر را پر میکنند منجر به همین امر میشود که سرنوشت هریک از آنها از دیگری متفاوت شود و پساز سفر شخصيت زن درون کتاب، او به آغوش همان کسی برمیگردد که از ابتدا دلسوز او بود.

رستگاری

به زعم نگارنده، کسی نظرکردهی آسمان نیست یکی از بهترین آثار اریش ماریا رمارک است که در آن از مفاهیمی سخن میگوید که برای اکثر آدمها جالبتوجه است. در نهایت رستگاری شخصيتها نیز نه در گروی مرگ بلکه در گروی آن بالغ شدنی است که سفر برای آنها داشته است. شخصيت زن میخواهد هرآنچه که قبل مرگ دوست داشته است را تجربه کند و شخصيت مرد میخواهد با ناامیدی حاصل از تکرار زندگی کنار بیاید. مرد بار دیگر به زندگی برمیگردد اما زن گویی به همان نقطهی آغازین مرد برمیگردد و در اینجاست که رمارک حرف نهایی خود را میزند: کسی نظرکردهی آسمان نیست!

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مدفون زیر برف

مدفون زیر برف

معرفی کتاب ذهن مه‌زده نوشته‌ی جی. برنلف

تبعیدی سرخ

تبعیدی سرخ

معرفی کتاب ادیسه راست نوشته‌ی محمد مالجو

در واقع، دیگر قلب نداشتم

در واقع، دیگر قلب نداشتم

معرفی کتاب خاطرات پرستو نوشته‌ی آملی نوتومب

کتاب های پیشنهادی