سفری به دنیای نمادین

مروری بر کتاب ناز بالش نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی

آتنا منتظری

چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲

(1 نفر) 5.0

کتاب ناز بالش

کتاب ناز بالش یکی از پرطرفدارترین آثار هوشنگ مرادی کرمانی است. این کتاب نخستین بار در سال 1388 به چاپ رسیده و تا به امروز چندین بار تجدید چاپ شده است. طبق گفته‌ی نویسنده این کتاب هدیه‌ای است به مردم دغدغه‌مند ایران و به همین منظور این نام را برای کتاب انتخاب کرده است تا مانند ناز بالش[1] مرهمی برای مردم باشد. این ناز بالش هدیه‌ای است نرم و راحت برای سر باهوشان روزگار ما. مخاطبان کتاب ناز بالش را نمی‌توان محدود به کودکان و نوجوانان دانست؛ چراکه شاید بزرگسالان بتوانند نقدهای نهفته در آن را بهتر درک کرده و بیشتر با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند.

داستان کتاب از جایی آغاز می‌شود که تخمه‌فروش با لباس‌های عجیب و غریب، چند تخمه‌ی کدو را بر روی ناز بالش قرمزرنگی به‌صورت علامت سوال چیده و منتظر بود تا برای آن‌ها خریدارانی پیدا شود. او ادعا می‌کرد هرکس یکی از تخمه‌ها را بخورد عقلش زیاد می‌شود، اما مردم حرف او را باور نمی‌کردند و به او کنایه زده و از کنارش رد می‌شدند؛ تا اینکه فردی به نام آقا ماشاالله تصمیم می‌گیرد یکی از تخمه‌ها را امتحان کند و سپس فرد دیگری به نام مهربان یکی از تخمه‌ها را می‌خورد و انگار به‌راستی تغییراتی در او ایجاد می‌شود. او  تصمیم می‌گیرد ساعت بزرگ شهرک را که پیش‌تر خراب شده بود دوباره به راه بیاندازد و...

نویسنده کوشیده است در قالب طنز برخی از معضلات جامعه را به تصویر بکشد و مشکلاتی را که مردم با آن دست و پنجه نرم می‌کردند، تصویرسازی کند و باید گفت که به‌راستی در این امر بسیار موفق بوده است. مخاطب هنگام خواندن داستان هم‌پای نویسنده می‌شود و در شهرک آرزو سفر می‌‌کند. هر آدمی، هر عکسی، هر گربه‏‌ای، هر درختی و دیواری داد می‏ کشید که «مرا نگاه کن، مرا ببین، دقت کن، سرسری نگذر، شاید در من حکایتی باشد که زندگی را به تو بیاموزد.»[2]

فضای داستان، فضایی دلپذیر و طنزگونه است و مخاطب را به خود جذب می‌کند. نثر کتاب بسیار شیوا و روان است و درعین‌حال از تشبیهاتی آمیخته با طنز استفاده شده و همچنین شاهد کنایات و اغراق‌های خلاقانه‌ای هستیم.

«صدای زنگ ساعت تا دوردست‌ها می‌رفت. همه را دعوت می‌کرد که بیایند و آن را ببینند. تابلوی آجیل فروشی "نخود بریزی مهربان" از دور پیدا بود. خاموش و روشن می‌شد، چشمک می‌زد. سوغات گردشگران، تخمه کدوی هوش‌آور بود و ناز بالش‌های نرم و رنگ‌به‌رنگ پر از پر، پر از باد. با رونوشته‌ی "خواب شیرین" به 184 زبان زنده‌ی دنیا. توی داروخانه‌ها پر از ناز بالش بود برای دردهای جورواجور: گوش‌درد، سردرد، گردن‌درد، ضد کابوس و ضد خروپف.»[3]


منابع:

انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، نشر سخن، 1381

مرادی کرمانی، هوشنگ، ناز بالش، تهران، نشر معین، 1388


[1]- بالش نرم و کوچک که زیر سر می‌گذارند یا بر آن تکیه می‌دهند.(انوری، 1381: 7637)

[2]- مردی کرمانی، 1388: 40

[3]- همان، 159

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مهمانی از مادران سرزمین‌مان

مهمانی از مادران سرزمین‌مان

درباره‌ی کتاب مهمان مامان نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی

شما که غریبه نیستید

شما که غریبه نیستید

برگرفته از کتاب "شما که غریبه نیستید" نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی، نشر معین

یاد باد آن روزگاران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

مروری بر کتاب کودک قصه‌های مجید نوشته‌ی هوشنگ مرادی کرمانی

کتاب های پیشنهادی